خلاصه ماشینی:
در سالهای پس از اشغال کرانه غربی و نوار غزه از سوی اسرائیل در سال 7691، اخوان المسلمین فعالیت خود را بطور عمدهای بر آنچه که«پرورش یک نسل اسلامی»توصیف شد متمرکز نمود و این امر از خلال تأسیس مدارس مذهبی،انجمنهای خیریه،کلوپهای اجتماعی و...
از یکسو با فرض وقایع بیسابقهای که در فلسطین بوقوع پیوسته و فشارهای درونی در داخل جنبش،بلحاظ سیاسی،برای یاسین و سایر رهبران این امکان وجود نخواهد داشت که به اخوان المسلمین اجازه دهند تا در حاشیه باقی بماند(خصوصا با توجه به رقابت شدید و فزاینده اخوان المسلمین با دستجات ساف)از دیگر سو،برای گروه مزبور توجیه پیوستن به انتفاضه در شرایطی که مواضع سابق آن کاملا شناخته شده بود،امر آسانی نبود.
شکی نیست که بههرحال منشور حماس توجه کمتری نسبت به اهداف اصلی اخوان المسلمین دائر بر تغییر زیربنائی جامعه معطوف داشته و بیشتر بر مسئله فلسطین و عنصر جهاد تأکید بعمل آورده است.
در خصوص روابط حماس با جنبشهای ملی[ناسیونالیست]،منشور از سازمان آزادیبخش فلسطین بعنوان«پدر،برادر،خویش و دوست»حرکت اسلامی یاد کرده و بر این حقیقت تأکید نموده که هر دو جنبش،یک گرفتاری و سرنوشت مشترک داشته و با یک دشمن مواجهند (ماده 72)،در عین حال حماس به شدت ساف را بدلیل روش سکولاریستی و رهبری آن و همچنین برنامههای سیاسیاش مبنی بر تأسیس دولت فلسطینیای که با دولت اسرائیل همزیستی نماید انتقاد مینماید.
اما تا زمانیکه ایستادگی کامل گروههای اسلامی همراه با رشد شک و تردید دربارهء توانایی ساف در تحصیل اهداف موردنظر،ممکن است بنظر جذاب بیاید،دلیلی وجود ندارد که حماس این مزیت را دارد که قادر است به موضع پیشین اخوان المسلمین مبنی بر به تعویق انداختن آزادی فلسطین و جهاد تا هنگام مهیا شدن شرایط مساعدتر،بازگردد.