چکیده:
جرم و آسیبهای اجتاعی از پدیدههای رایج جوامع بشری است.این پدیده در برخی از کشورها،از لحاظ میزان و تنوع دارای رشد فزایندهای است.رشد بیرویه جرایم و کجرویها را عموما برمبنای شرایط ساختی و کارکردی آن جامعه تبیین میشوند.شهر همیشه از لحاظ کارکرد،حالت مناسب ندارد و با مکانهایی از قبیل حومه،محلات شلوغ، حاشیهنشین،حلبیآباد،گتو و غیره این حالت افزایش مییابد که زمینهساز اصلی آسیبهای شهری است.این حوزه علمی به مطالعه کژ کارکردهای اجتماعی شهر از قبیل جرایم و آسیبهای اجتماعی،میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"حاشیهنشین،حلبیآباد،گتو و غیره این حالت افزایش مییابد که زمینهساز اصلی آسیبهای شهری است.
و منجر به افزایش آزادیهای فردی میشود و این وضعیت بر نابسامانی اجتماعی اثر میگذارد.
میزان جرم و بزهکاری در منطقه انتقالی شهر بیشتر از سایر مناطق است.
این وضعیت در مناطق برخوردار از گروههای مهاجرین و تنوع قومیتی و قابل تعمیم است.
نظریه نابسامانی و بیسازمانی اجتماعی در سه شکل قابل بررسی است:1-بیهنجاری 2-تضاد
این فرض استوار است که شهرنشینان به نحوی مؤثر در جامعه ادغام نشدهای قرار دارند آنان که
نظریه مرتن در قالب ساخت اجتماعی و بیهنجاری»اشاره به این دارد که ساختهای اجتماعی
برپایه این نظریه،در بین عناصر متعدد ساختار اجتماعی و فرهنگی دو عنصر به لحاظ کج
شده اجتماعی در رسیدن افراد به هدفهای فرهنگی است.
دورکیم این شرایط اجتماعی است که فرد را به طرف رفتار مجرمانه سوق میدهد.
به نظر«دورکیم»در هر جامعه جرم بروز میکند و با زندگی اجتماعی ملازمه دارد و باید
پایه این نظریه ریشه در آنومی دارد که هنجارهای اجتماعی-خانوادگی ضعیف گشته
«هاروی»معتقد است برای کاهش جرایم و آسیبهای اجتماعی باید نظام توزیع عادلانه،
تأکید دارند که الزاما تنوع گروههای قومی و فرهنگی به نابسامانی اجتماعی نمیانجامد.
نظریه فیشر این است که جمعیت زیاد و متراکم و ناهمگونی فرهنگی شهرنشینان،ویژگیهای
است صاحبنظرانی چون«مرتن»تلاش نمودهاند تا عدم تطابق و سازگاری بین ابزارها و وسایل موجود که در اختیار افراد و گروهها قرار میگیرد و اهدافی که به صورت مطلوب طراحی
دارد و از سوی دیگر اعتقاد بر این است که در جامعه برخوردار از گروههای فرهنگی و قومی"