چکیده:
داستان اسکندر با آنکه اساس تاریخ معین و صریح دارد،با افسانههای عجیب آمیخته شده است که برخی از آنها تنها صورت عجایب و خرافات دارد و برخی هم از عناصر حماسی است که بتدریج در آنان راه یافته است.این داستان در میان بعضی از ملتها و ادبیات کشورها،از جمله ادبیات یونانی و عربی و ایرانی و...وارد شده است. فردوسی با عنایت به شهرت اسکندر و داستان وی و آمیختگی آن با قصهها و افسانههای ملی، بناچار در شاهنامه خود حکایت او را میآورد و بعضی افسانههای آن را نیز میپذیرد.نظامی گنجوی،در آخرین مثنوی پنج گنج خود داستان اسکندر را در دو بخش شرفنامه و اقبالنامه نقل کرده،بویژه اینکه علاوه بر تقلید از فردوسی،با به کارگیری اصطلاحات علمی،و لغات و ترکیبات عربی و افکار فلسفی و ...چهرهای دیگر بدان داده است. کالیستین،مورخ و فیلسوف یونانی که از رفقای دوران تحصیل اسکندر بود،تاریخی در باب فتوحات وی نوشته بود،اما چون حاضر نشد رفتارهای او را خوب جلوه دهد و از وی تعریف و تمجید کند و او را به پایه یکی از خدایان برساند،اسکندر بر او خشم گرفت و او را به زندان انداخت و کالیستین در همانجا مرد؛اما در قرنهای بعد،کتابی رمان گونه ساخته آمد که در قرن هفتم میلادی،از یونانی به پهلوی و از پهلوی به سریانی و سپس به زبانهای عربی و فارسی ترجمه گردید.بین متن عربی قصه اسکندر و روایت و متن فارسی منثور شباهتهایی است بین متن فارسی منثور و اسکندر نامهء نظامی نیز تفاوتها و شباهتهایی وجود دارد که در این مقاله بدانها پرداخته و سعی شده است تا بخشی از این وجه اشتراک و افتراق به منظور آشنایی بیشتر با این دو متن منظوم و منثور نشان داده شود.
خلاصه ماشینی:
"(فرهنگ فارسی،ذیل اسکندرنامه)وی علاوه بر استفاده از متن منثور که متعلق به قرن پنجم به قرن پنجم است و پیش از این از آن سخن گفته شد، و مآخذ فارسی دیگر،از مآخذ عربی و یهودی و نصرانی در باب اسکندر نیز استفاده کرده است؛ بدین صورت که آنچه را نغز و دلپسند میدید،برمیگزید و از آوردن مطالبی که خوشایند و مورد علاقه نبود،خودداری میکرد و در مطالبی که مییافت،برای ترتیب داستانی دلپذیر، جابجایی و تغییر در مطالب را جایز میدانست؛چنانکه خود میگوید: به تقدیم و تأخیر بر من مگیر که نبود گزارنده را زان گزیر در ارژنگ این نقش چینی پرند قلم نیست برمانی نقشبند چو میکردم این داستان را بسیج سخن راست رو بود دوره پیچ پیچ اثرهای آن شاه آفاق گرد ندیدم نگاریده در یک نورد سخنها که چون گنج آکنده بود به هر نسختی در پراکنده بود ز هر نسخه برداشتم مایهها بر او بستم از نظم پیرایه زیادت ز تاریخهای نوی یهوید و نصرانی و پهلوی گزیدم ز هر نامهای نغز او ز هر پوست برداشتم مغز او (نظامی،3631:96) ارزشهای بلاغی 1-اسکندرنامه منثور این کتاب،قدیمیترین روایت منثور،از حکایتهای اسکندر،در زبان فارسی است که احتمالا بین قرنهای ششم و هشتم هجری نوشته شده است و به هیمن سبب به عنوان یک مأخذ، خالی از ارزش و اهمیت نیست.
در یک نگاه کلیتر هم میتوان اسکندرنامهء منظوم را سروده کسی دانست با انگیزههای مذهبی قومی که مایههای عرفانی را در قالب حماسه و بزم،به خوانندگان و شنوندگان اثر خود ارائه دهد؛بویژه در بخش اقبالنامه که عمدهء بحث،شامل نبوت و ولایت است و مطالبی در خصوص آنها؛اما متن منثور بیشتر به جنبههای ملی پرداخته و افسانههای عامیانه نیز گاهی روح حماسی را از آن دور ساخته و حتی به متون قرن نهم هجری به بعد،شباهت پیدا کرده است."