چکیده:
سیمای تابناک مولانا و شعر عارفانهء وی در هندوستان همیشه برای منتقدین ادب و اهل سلوک جاذبهء خاصی داشه و دارد.در اینجا شرحهای بسیاری بر مثنوی نوشته شده و به زبانهای مختلف مانند اردو،هندی،انگلیسی،و غیره ترجمه شده است.شاعران هند در مثنوی نگاری ازو بهره بردهاند.اکنون نیز فضلا و دانشوران آثار گرانبهایی دربارهء وی مینگارند. علامه شبلی در شعر العجم دربارهء احوال و آثار مولانا بحث کرده است و کتابی به نام«سوانح مولانا روم»نگاشته است.در این مقالهء کوتاه نظرات شبلی دربارهء ویژگیهای شعری مولانا بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"علامه شبلی در شعر العجم دربارهء احوال و آثار مولانا بحث کرده است و کتابی به نام«سوانح
شبلی استدلال از شعر مولانا آورده است به طور مثال میگوید:گر بدین زاری تو بدی عاشق و من هر زمان
شبلی میگوید عمر خیام در رباعیات خود با دلایل شاعرانه این حقیقت را انکار کرده است که
از دید شبلی مولانا روح را در دو مرحله گذاشته است روح حیوانی و روح انسانی،مولانا میسراید:غیر عقل و جان که در گاو و خر است آدمی را عقل و جانی دیگر است
علاوه بر این یک روح دیگر است که همه از بلندتر و بالاتر است و آن روح مخصوص انبیا و اولیاست:باز غیر عقل و جان آدمی هست جانی در نبی و در ولی
است که مولانا حدیقه و منطق الطیر را پیش نظر داشته و مثنوی را سروده است چنانکه خود گوید: ترک جوشی کردهام من نیم خام از حکیم غزنوی بشنو تمام
با وجود اینکه حدیقه منطق الطیر پیش نظر مولانا بود شبلی فکر میکند که این انکسار و
طبق گفتهء حدیقه تا وقتی که آلودهء هوا و هوس است دل نیست ولی در نظر مولانا دل
در حدیقه حکیم سنایی نالهء نی به این صورت توصیف شده است:نالهء نی ز درد خالی نیست شوق از روی زرد خالی نیست
میگردد ولی با وجود این شعر مولانا برجسته و دلآویز است:گفت ما اول فرشته بودهایم راه اطاعت را به جان پیمودهایم
از این داستان مولانا کشاکش نفس و روح را استنباط کرده است:جان گشاید سوی بالابالها در زده تن در زمین چنگالها "