چکیده:
قاعدهء«بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها»ثابت میکند که واجب الوجود از آنجایی که بسیط الحقیقه است،واجد کمالات و جهات وجودی تمام اشیا و فاقد حدود، تعینات و نقایص آنهاست.این قاعده نخستین بار توسط صدر المتألهین شیرازی به صورت برهانی بیان شده است.مقالهء حاضر،نخست به توضیح و تبیین و تحلیل منطقی این قاعده میپردازد و دربارهء حدود موضوع و محمول و نوع حمل در آن به بحث مینشیند و پس از تحلیل منطقی برهان اثباتی آن،نشان میدهد که صدر المتألهین در تدوین این قاعده در چهار محور زیر از آراء عرفا متأثر بوده است:الف)وحدت شخصی وجود؛ب)ظهور اتم و اعلای اشیا در عالم اسما و صفات حق تعالی؛ج)اعیان ثابته؛د)تعبیر اجمال در عین تفصیل و تفصیل در عین اجمال.در نهایت این نتیجه حاصل میشود که نیل تام به حقیقت این قاعده به نیروی تفکر فلسفی در کنار شهود عرفانی امکان پذیر بوده است.
خلاصه ماشینی:
"اما نظریهء اعیان ثابته متضمن معنای کثرت در وحدت است،زیرا هرچند اعیان ثابته ثبوت و تفرر علمی داشته و بهرهای از وجود ندارند،اما عدم خارجی اعیان ثابته به معنای معدومیت مطلق آنها نیست،زیرا که اعیان در مرتبهء واحدیت به وجود امکانی خود موجود نیستند ولیکن به وجود واحد واجب موجودند(قیصری،مقدمهء قیصری بر فصوص الحکم، ص 8؛جامی،ص 168؛عفیفی،تعلیقات بر فصوص الحکم،ج 2،ص 247)؛لذا صدر المتألهین میگوید که منظور عرفا از معدومیت اعیان ثابته،عدم مطلق که به معنای نفی وجود تفصیلی و اجمالی است نمیباشد،بلکه مرادشان از عدم اعیان ثابته عدم نسبی و مضاف است یعنی عدمی که در مقابل وجود تفصیلی خارجی برای ماهیات تصور میشود: لأن تلک الاعیان من لوازم اسماء الله تعالی.
به همین دلیل نه حکمای پیش از صدر المتألهین به آن نایل شدند و نه عرفایی که به مفاد آن دست یافته بودند از عهدهء تبیین حکمی آن برآمدند و تنها کسی که قدم راسخ در حکمت متعالیه داشته و در جمع بین برهان و عرفان موفق بوده توانسته است آن را در قالب یک قاعدهء مهم فلسفی ارائه کند و بسیاری از مشکلات مربوط به فهم صفات خداوند را برمبنای آن حل کند،زیرا بسیط الحقیقه همانطور که از نظر وجود کل الاشیاست از نظر علم،قدرت و سایر صفات کمالیه نیز کلیت آنها را به نحو اجمال و با بساطت تمام واجد است."