خلاصه ماشینی:
"بنابراین،تا چهاندازه ما میتوانیم در نظم جهانی شده زندگی کنیم و ویژگیهای اصولی آن کدامند؟چگونه این نظم به جهان راه یافته است؟آیا به عنوان نظم خارجی که به کشورها تحمیل میشود و سیاستهای آنان را تحلیل میکند،میتواند درک شود؟آیا نظم بین الملل انعکاس و بازتابی از تحولات دولت و فعالیتهای آن است که تاکنون در دست اقدام بوده است؟ از سوی دیگر،سایر نظریهپردازان،رابطه مثبت و پویایی میان جامعه بین الملل کشف کردهاند: «بنابراین،این موضوع باورنکردنی است که جامعه جهانی و جامعه بین الملل تنها میتواند دستبهدست هم توسعه یابند.
2وین سنت در اشاره به وحدت فرهنگی بورک میپرسد که در یک جامعه جهانی،کدام مردم باید متحد شوند؟به نظر این اندیشمند،اگر جامعه جهانی میخواهد پیشرفت کند باید منافع مادی مشترکی بین ملل جهان وجود داشته باشد.
این سازمان با تأکید بر میثاقهای حقوق بشر اعلام میکند که پایهریزی یک رژیم اخلاقی مستحکم بین المللی میباید براساس حقوق بشر انجام گیرد،لذا نقش سازمان ملل متحد در روند جهانی شدن میتواند راهها را برای پیوستن دولتهای کممنابع و رفع تردیدها و جلوگیری از آثار منفی جهانی شدن و آنارشی جهانی،هموار سازد.
در چنین حالی کشورهای ثروتمند اصرار به گسترش روند جهانی شدن دارند و با توجه به تفاوت منابع در میان کشورهای صنعتی و توسعهنیافته،تردیدهای جدی بچشم میخورد،لذا این فرایند با حرکت خروشان خود قدرت تصمیمگیری قاطع و مستقل و مخالف جریان جهانی شدن راحتی از برخی کشورهای مترقی سلب کرده و خواه و ناخواه همه ایدههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و پرامترهای دیگر را به دنبال خود میکشد."