چکیده:
مقصود از فلسفهء شهودی در این مقاله،نظامی هستیشناختی برپایهء روش عقلی-استدلالی است که یافتههای شهودی در تعین بخشی به آن نقشی قابل توجه دارد،یعنی ما بعد الطبیعهیی که در عین پایبندی به برهان عقلی در تصدیق و تکذیب گزارههای خود،از یافتههای شهودی در شکل دهی به آموزههای خود بهرهمند میشود.
در برابر کسانی که فلسفهء شهودی را ترکیبی متناقض و در نتیجه امری ناممکن میشمارند،کوشیدهییم با برشماری انحاء گوناگون بهرهمندی فیلسوف از یافتههای شهودی خود یا دیگران(از قبیل:تعیین سمتوسوی پژوهش،گشودن افقهای جدید،طرح مسائل جدید، کمک در ظهور فرضیهء فلسفی،و...)که همگی بیرون از حوزهء داوری و سنجش درستی و نادرستی گزارههای فلسفی است،نشان دهیم که شهود میتواند تأثیر قابل توجهی بر یک نظام هستیشناختی بنهد،بیآنکه به تعقلی بودن آن-یعنی پایبندی روششناختی به استدلال عقلی در مقام داوری گزارههای خود-آسیبی وارد آورد.همچنین با نشان دادن نمونههایی از انحاء یاد شدهء تأثیرگذاری شهود در حکمت اشراق سهروردی و بویژه حکمت متعالیهء ملا صدرا،این دو نظام فلسفی نمونههای تحقق یافتهیی از فلسفه شهودی به شمار آمدهاند.در طی مقاله،وجوه برتری فلسفهء شهودی بر فلسفهء بحثی صرف،که بیبهره از یافتههای شهودی است،نیز معلوم میگردد.
خلاصه ماشینی:
"او خود در مقدمهء حکمة الاشراق تصریح میکند که این نظام فلسفی را که برپایهء نور شکل گرفته است، ابتدا با شهود بهدست آورده و سپس در پی اقامهء دلیل بر درستی آن برآمده است: و لم یحصل لی اولا بالفکر بل کان حصوله بأمر آخر[ای بالذوق و الکشف]ثم طلبت علیه الحجة[بالفکر]13 شیخ اشراق خود اعتراف میکند که عامل اساسی در عدول وی از حکمت مشاء و روی آوردن به نظام نورییی که خود در حکمة الاشراق پرداخته است، مشاهدهء انوار بوده است: و صاحب هذه الاسطر کان شدید الذب عن طریقة المشائین فی انکار هذه الاشیاء[و هی تکثر الأنوار الطولیة و العرضیة،ارباب الاصنام و الاشراقات و الانعکاسات]عظیم المیل الیه[ای الی طریقتهم فی کون العقول عشرة لا غیر]14و کان مصرا علی ذلک لو لا ان رأی برهان ربه.
سهروردی در باب ارباب انواع بگونهیی سخن میگوید که گویا میتوان-و بلکه باید-با اعتماد و ا تکاء به مشاهدهء بزرگانی چون هرمس و آغاثاذیمون و افلاطون،وجود این انوار قاهره را که مدبر انواع خویشند-حتی اگر هیچ برهانی بر وجود آنها ارائه نشود-پذیرفت و همانگونهکه حکمای مشاء در مسائل نجومی در صحت گفتههای بطلمیوس تردید نمیکنند و آنرا(بعنوان اصل موضوع)میپذیرند، درباره مشاهدات و مکاشفات اهل شهود و معرفت نیز چنین باید کرد که این رصد نیز مانند آن رصد و این اخبار مانند آن اخبار است و اگر توسل به رصد جسمانی صحیح باشد توسل به رصد روحانی نیز جایز و صحیح خواهد بود: و هرمس و آغاثاذیمون و افلاطون لا یذکرون الحجة علی اثباتها[ای اثبات ارباب الانواع]، بل یدعون فیها المشاهدة."