چکیده:
یکی از مهمترین قاعدههای کلامی قاعده وجوب رعایت اصلح بر خدای متعال است.این قاعده رابطه تنگاتنگی با قاعده لطف دارد.تصویر کلامی از رعایت اصلح بیشتر ناظر به بندگان و عباد و در امور دینی آنهاست. براهین آن نیز مبتنی بر حسن و قبح ذاتی و عقلی است. اشاعره و حکما هریک از موضعی متفاوت این نظریه را مورد انتقاد قرار دادهاند.اشاعره حسن و قبح را ملاک فعل الهی ندانسته و حکما ضمن قبول حسن و قبح ذاتی افعال،آنرا درباره افعال الهی جاری دانستهاند. نقد دیگر حکما ناظر به تصویرسازی قاعده اصلح است که نگاه جامع به آفرینش ندارد.در این مقاله نخست به تصویر قاعده اصلح و براهین آن و سپس به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"بهنظر میرسد محدود ساختن قلمرو قاعده اصلح به بندگان و یا دین آنها،بدلیل وجود برخی موارد نقض -که پس از این خواهد آمد-بیش از هرچیز ناشی از آنست که متکلمان(غیر شیعه)در تلقی هستیشناسی خود کمتر به نظاممند بودن جهان توجه کردهاند و فهم ایشان از اصلح برای هرچیز،مستقل از نسبت آن با مجموعه دستگاه آفرینش بوده است.
آن مثال چنین است که اگر فردی از ما کسی را برای صرف غذا دعوت نماید و غذا را آماده سازد و مقصود او نیز حضور مدعو باشد و از طرفی بداند و یا احتمال قوی دهد که اگر با او با روی گشاده و کلام لطیف سخن بگوید و یا دعوتنامهیی برای او ارسال نماید و یا یکی از خواص و عزیزان خود را برای دعوت او بفرستد،او دعوت وی را اجابت خواهد کرد و اگر چنین نکند،دعوت او را نخواهد پذیرفت،بر او لازم است که این افعال را انجام دهد زیرا در غیر این صورت معلوم میشود که یا اراده جدی برای حضور میهمان نداشته است که خلاف فرض است و یا موجب نقض غرض میشود که قبح آن پیداست.
37 و اما جهت دوم یعنی لوازم قول به قاعده اصلح که نمیتوان به آنها ملتزم بود،عبارتست از اینکه اگر رعایت اصلح بر خدای تعالی واجب باشد مستلزم آنست که خدای تعالی مستوجب شکر نباشد،زیرا انجام فعل برای حق تعالی از قبیل رد ودیعه و دین لازم تلقی شده است.
تقدم صلاح مجموع بر فرد بر این نکته دلالت دارد که در برخی موارد رعایت اصلح هم برای فرد و هم برای جمع ممکن نیست و *از اشکالات دیگر نظریه اصلح آن بود که اگر اصلح واجب باشد پس خدای تعالی تفضل نتواند کرد و شایسته شکر نخواهد بود و دعاء باطل خواهد شد."