چکیده:
صیرورت از مقدم ترین مسایل مابعدالطبیعی است که فلاسفه در تبیین آن دیدگاه های بسیار متنوع و متفاوتی را مطرح ساخته اند. برخی از فلاسفه حتی واقعیت داشتن آن را انکار کرده اند و برخی دیگر آن را مبنای نظام فلسفی خود قرار داده اند. اولین فیلسوفی که با بیان فلسفی از تغییر دایم اشیای طبیعی سخن گفته هراکلیتوس افسوسی است؛ از طرفی مساله حرکت در فلسفه هیچیک از فیلسوفان مسلمان به اندازه صدرای شیرازی نقش اساسی ایفا نمی کند. در این مقاله به قصد مقایسه آرای این دو فیلسوف در باب حرکت به شرح اجمالی نظر آنان پرداخته شده است و در نهایت با در نظر گرفتن نکاتی در حول و حوش نظریه صدرا، ارایه تفسیری نزدیک به هم از نظرات دو فیلسوف امکان پذیر می نماید.
خلاصه ماشینی:
"درعینحال دو پارهء دیگر در سخنان هراکلیتوس وجود دارد که ممکن است نظر
چنین میتوان برداشت کرد که در این دگرگونیهای دائمی چیزی که ثابت میماند اندازه مقدار است.
میماند و این مستلزم آن است که اندازهء آن همواره یکسان و اندازهء کلی همهء اشیا باشد.
وجود دارد (exists) تأکید میکند،در مقابل پدیدههای متغیر که طبق قانون خود در حال شدن هستند،همان لوگوس است(گاتری،ص 125-121).
صدر المتألهین نیز از فیلسوفانی است که نه تنها وجود حرکت را در عالم انکار نمیکند،
به نظر میرسد نظریهء ملا صدرا از حیث اهمیت و عمومیتی که برای حرکت قائل است به
تمام طول حرکت باقی است و بنابراین ما با یک متحرک که همان جوهر باشد مواجهایم
اما پیش از آنکه جواب این اشکال را از زبان صدر المتألهین بیان کنیم،لازم است به
مگر در وهم؛در این صورت واجب است که شیء ثابتی داشته باشیم که حرکت عارض
نمیگیرد،بلکه جسم موضوع حرکت است به این معنا که حرکتکننده خود جسم است
وحدت حرکت است؟جواب اصلی صدرا به این پرسش برمبنای اصالت وجود است.
اما جواب اصلی صدرا به این مشکل براساس اصالت وجود است.
این برهان از قویترین براهین بر حرکت جوهری است که درعینحال چیستی زمان را
لازم است که خود را به کلیاتی که هراکلیتوس نیز در باب آنها سخنی دارد محدود کنیم
این است که چند شیء مختلف(و به تعبیر هراکلیتوس متضاد)در رویارویی با یکدیگر به
دانسته شده است،اما در صدرا این وجود است که یکپارچهکنندهء کثرات ماهیات دانسته
میشود،در فلسفهء هراکلیتوس نیز لوگوس همان قانون واحد حاکم بر همهء هستی است و"