خلاصه ماشینی:
"هر سه خانواده مطرح در این سریال،از سویی خانوادههایی ناکامل و ناقصاند؛چراکه در هرکدام از خانوادههای فیلم،جای یکی از ارکان اصلی خانواده،یعنی پدر و مادر و از زاویهای دیگر،در هر (تصویرتصویر) خانواده،جای یک همسر خالی است و در طول سریال،به این مسئله به عنوان یک امر تأثیرگذار در روند داستان تأکید میگردد.
در واقع سیر تکاملی روایت داستانی سریال نیز به سمت و سویی متکامل در جریان است که در چرخهء این سیر،حرکت فردی هر عضو خانواده،به شکل مستقل ولی هماهنگ و متعامل،به سمت گروهیشدن و تشکیل نهاد خانواده پیش میرود که البته با این تأکیدات مضمونی و فرمی، به یکی از خطوط اصلی تماتیک سریال بدل میگردد.
از سویی در این سریال محوریت خانواده و استحکام خانواده،به عنوان یک ارزش تلقی میشود و از دیگر سو،خانوادهها همه در یک لحظهء عاشقانهء تصادفی و به دور از حد اقل اندیشه و روشهای متناسب با یک خانوادهء دوراندیش،شکل میگیرند و دوباره در آخر سریال،این عشقهای سطحی و لبخندی که بیشتر مناسب لحظههای کمدی یک سرگرمی پیشپاافتاده هستند،به عنوان پایههای تشکیل خانوادههای جدید مطرح میگردند.
گرچه سریال اشکها و لبخندها با مرگی شروع میشود و روایت مردی در پنجهء مرگ بازگو میشود ولی در پایان،متناظر و همزمان با ترمیم خانوادهها،کشتی این چند خانواده به ساحل زندگی میرسد و سریال که با مرگ،خاطر مخاطبان را آزارده بود،با حلاوت زندگی دوبارهء حشمت و سامان یافتن خانواده،کام تماشاگران را شیرین میدارد و با تمهیدی سبکی در دکوپاژ و تدوین فیلم،پایان فیلم با عکسهای فیکس و ثابت خانوادههای بسامان که حتی اینک دارای فرزند نیز گردیدهاند،این خوشبختی را در قالب خانوادهها،جاودانه میکند."