چکیده:
طی دهه چهل و پنج میلادی، روشهای برنامهریزی سنتی(از کل به جزء)، در عمل
توانایی حل مشکلات جامعه شهری را از طریق تهیه، اجرا و ارزیابی طرحهای توسعه از دست
داد و از سوی دیگر اعتماد عمومی نیز نسبت به کارایی این طرحها سلب شد.مردم خواستار
پارادایم جدیدی در راستای کارامدی، مشارکتی بودن، انعطافپذیری و مردمی بودن طرحها
شدند.برای پاسخگویی به این واکنشها، برنامهریزی مشارکتی شکل گرفت.اساس روشهای
مشارکتی مبنی بر تبدیل خواسته به هدف و هدف به عمل است.هدف از این پژوهش بررسی و تبیین روندها، روشها و ابزارهای مشارکت شهروندان در
تهیه طرحهای توسعه شهری است.سؤالات این تحقیق، عبارت است از اینکه، روشهای مشارکت
شهروندان در تهیه طرحهای توسعه شهری کدام است؟آیا تکنیکهای خاص و منجصر به فردی
برای حصول به هر روش مشارکتی وجود دارد؟و در نهایت کدام روش برای تدوین اهداف،
شناسایی نیازها، اولیتبندی و ایجاد ارتباط آسانتر از ظرفیتهای بیشتری برخوردار
است؟روش تحقیق در این پژوهش«توصیفی»است.بهترنی روش مشارکتی آن است که طرحها با
اهداف، ارزشها و قابلیتهای جوامع هماهنگ باشند.یافتههای پژوهش بیانگر آن است که
برنامهریزی در سطح واحدهای همسایگی مناسبتر از سایر روشهاست، زیرا بر دو هدف عمده
تأکید دارد:1-نزدیکتر کردن سازمانهای محلی به مردم؛2-تنظیم عملکردهای شهری با نیازهای حوزههای خاص.در این مقاله، به بررسی هر یک از این متغیرها پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"چکیده طی دهه چهل و پنج میلادی، روشهای برنامهریزی سنتی(از کل به جزء)، در عمل توانایی حل مشکلات جامعه شهری را از طریق تهیه، اجرا و ارزیابی طرحهای توسعه از دست داد و از سوی دیگر اعتماد عمومی نیز نسبت به کارایی این طرحها سلب شد.
اهداف عمده جنبشهای اجتماعی شهری در تهیه برنامهها با توجه به حوزههای مذکور به سه نوع تقسیم میشوند: 1-موضوعات مربوط به مصرف عمومی:شامل جنبشهای مربوط به تأمین مسکن و خدمات شهری در جایی که از آن محرومند(برای مثال اجارههای مسکن عمومی، قوانین مناسب، نرخ بلیط اتوبوس)؛ 2-دفاع از هویت فرهنگی:شامل جنبشهای ضد تهدیدهای عینی نسبت به یک واحد همسایگی (از جمله نوسازی شهری)و در مقابل تهدیدهایی چون معرفی خانوادههای نامطلوب یا بدون تسهیلات؛ 3-بسیج سیاسی:در شرایطی که هدف جنبش، کسب نظرات و کنترل کردن بر نهادهای محلی است، معمولا خواستهها شامل مشارکت در تصمیمات برنامهریزی، نظارت خودکامه بر برنامههای ساخت مسکن عمومی و نظارت بر هزینههای شورا در درون یک واحد همسایگی است.
Austin گروههای بنیادگرا برای ایجاد جنبشهای اجتماعی موفق باید دارای ویژگیهای زیر باشند: 1-کارکنان تمام وقت، کارمزدی و متخصص؛ 2-توانایی جمعآوری اعانه(افزایش سرمایه)فوقالعاده؛ 3-شیوه عمل پیشرفته چون: الف-تشکل واحد همسایگی خیابانی؛ ب-ظریفت پیشرفت بررسی موضوع؛ ج-انتشار اطلاعات و شیوههای افشاگری؛ د-مهارتهای مذاکره و رویارویی؛ ه-توانایی مدیریت در زمینه ارائه خدمات و حوزههای توسعه اقتصادی؛ و-مهارتهای اعمال نفوذ(تسلط)؛ ز-تجربه در نظارت و ارزیابی برنامههای دولت؛ 4-گسترش موضوع از واحد همسایگی به ملت؛ 5-شبکههای حمایتی از گروههای فراگیر کمکهای فنی، طرحهای جستجو-اقدام، مدارس آموزشی برای سازمان دهندگان؛ 6-تشکیل اتحادیه گسترده با یکدیگر و با گروههای حامی منافع عمومی و کارگران[46، صص 4-20]."