چکیده:
اقدامات جداسازی آذربایجان از ایران،در قرن نوزدهم میلادی شکل جدیتر به خود گرفت و برخی از قدرتهای بیگانه سعی کردند با کمک تعدادی از عوامل داخلی و با تکیه بر هویت قومی نوساختهای که منبعث از گویش مردم آذربایجان(گویش ترکی)بود،به این فکر جامه عمل بپوشانند.جالب آنکه چالشهای سیاسی و خودمختاری خواهانه در این منطقه،دقیقا در مناطقی صورت گرفت که حکومت مرکزی ایران در ضعیفترین وضعیت خود قرار داشت.با وجود آنکه در هر دو مورد جداسازی آذربایجان در طی قرن نوزدهم میلادی،از طرف رهبران جداییطلب، اقدامات عمرانی وسیعی در سطح منطقه صورت گرفت،اما اقدامات مادی و معنوی آنها نتوانست رضایت خاطر مردمی را که همواره از بیتوجهیها و ظلم و ستم عوامل حکومتی در رنج و عتاب بودند،فراهم سازد و در نهایت،افکار جدایی طلبانهء برخی از رهبران مردمی در این راستا،با مانع بزرگی بهنام«مردم آذربایجان»روبهرو شد و به شکست انجامید.برای اینکه تصویر روشنتری از دلایل شکست جنبشهای تجزیه طلبانه در آذربایجان ارائه کرده باشیم،سعی کردهایم با بررسی سوابق تاریخی،جغرافیایی،زبان شناسی و اعتقادات مذهبی و ناسیونالیستی مردم آذربایجان،هویت قومی و ایرانی این مردم را با نگرشی عمیقتر داوری کنیم و به این سوال پاسخ دهیم که چرا هویت ایرانی باعث شده تا مردم، به رغم تمامی نیازهای مادی منطقه،دست رد بر سینه چشم اندازهای طلایی ساخته شده توسط سردمداران حرکتهای تجزیه طلبانه بزنند.در این مقاله،سعی شده تا این هویت با تکیه بر مستندات علمی و تاریخی بیشتر و بهتر شناسایی شود؛هویتی که بدرستی در باورهای ناسیونالیستی و مذهبی مردم این خطه ریشه دارد.
The act of separating Azerbaijan from Iran in the 19th century became serious while some unknown Powers helped some Internal Factors on the base of new tribal identity excited from the language of Azerbaijani people (Turkish speech).The interesting point is that political and independent defiance in their regions took place while the Iranian government was at its weakest. Despite the fact that in both instances of Azerbaijan’s separation in the 19th century arbitrary leaders، made efforts in flourishing that region، but these material and spiritual efforts could not satisfy people from the oppression of the government. In the end، the separable thoughts had aroused from amongst the people in this province confronting with the Azerbaijani people and then broke up. In this paper، the historical background، Geographical، linguistics، religious، nationalistic ideas and the identity of Azerbajian will be deeply studied to present some reasons for the broken the independent movements in Azerbaijan. Here the question is why in spite of many reasons for separation of Azerbaji people; Iranian Identity caused those movements to obstacle? In this article، national identity will be explain، the identity that has originated from religious and national beliefs of this area.
خلاصه ماشینی:
پژوهشهای تاریخی(علمی-پژوهشی) دانشکده ادبیات و علوم انسانی-دانشگاه اصفهان دورهء جدید،شماره 2،تابستان 1388،ص 106-87 آذربایجان از منظر ناسیونالیسم ایرانی دکتر حمد الله صادقینیا* چکیده اقدامات جداسازی آذربایجان از ایران،در قرن نوزدهم میلادی شکل جدیتر به خود گرفت و برخی از قدرتهای بیگانه سعی کردند با کمک تعدادی از عوامل داخلی و با تکیه بر هویت قومی نوساختهای که منبعث از گویش مردم آذربایجان(گویش ترکی)بود،به این فکر جامه عمل بپوشانند.
بررسی روحیه و نگرش مردم آذربایجان و اینکه آنها از منظر ایدههای ناسیونالیستی و اعتقادات مذهبی در مجموعه کشور و مردم ایران برای خود چه جایگاهی قائل بودند و هستند،مشخص میکند که اصولا انتظارات شورویها یا پان ترکیستها در مورد جدا شدن آذربایجان از ایران-آنهم از روی میل و رغبت مردم این منطقه-انتظار بجایی نبوده است،زیرا بدون هیچگونه تردیدی،نظر مردم و ناسیونالیستهای ایران در این مورد روشن و خالی از هرگونه ابهام است: «آذربایجان بخش جداییناپذیر ایران است».
واقعیت آن است که سالهای بعد از جنگ جهانی اول نشان داد که تنها گروه کوچکی از روشنفکران و آگاهن سیاسی آذربایجان خواهان جدایی این خطه از ایران بودند،که عمدهترین حرکت در این زمینه نیز در حرکت خودمختاری خواهانه خیابانی و طرفدارنش تبلور یافت و آن هم بیشتر متأثر از موج اصلاحطلبیای بود که در بین اصلاحطلبان و روشنفکران ایرانی در آن زمان-و سالهای قبلش- رواج پیدا کرده بود؛هرچند در همین مقوله اصلاح طلبی و اتخاذ راهکارهای مناسب نیز بین این اصلاح طلبان اختلافنظر وجود داشت.