چکیده:
اندیشمندان و متفکران الهی،مطالب بدیع و عالیهای پیرامون معارف مربوط به توحید ابزار کردهاند و در این میان وحدت وجود از دیدگاه حکیم و عارف،راقیترین مساله از معارف توحیدی است کهمبانی و اصولش از سوی آنان تبیین و تثبیت شده(شکر الله سعیهم)اما این به معنای رسیدن به پایان راه در این مساله نیست و همچنان میتوان پرونده این بحث را باز گذاشت.و مهم این است که از دریچه وحی نیز،موضوع یادشده بررسی شود.شاید بتوان گفت،مفاد گزارههای وحیانی،تباین هستی خالق متعال با کائنات است،نه سنخیت یا عینیت آن دو،و این در فرضی است که مفاد وحی بر آراء و اندیشههای پیشین تطبیق نشده و متسقل از هر پیشفرضی بررسی گردد.
خلاصه ماشینی:
"هستی خالق متعال با کائنات است،نه سنخیت یا عینیت آن دو،و این در فرضی است که مفاد وحی بر
صوفیه با وحی سازگار است یا نه؟و در این بحث بالطبع نظریه سخنیت بین خالق و مخلوق نیز مورد
3-عینییت یعنی اینکه ذات حق عین کائنات است و در دار هستی یک وجود بیشتر نیست وسایر اشکال واقعیت،اطوار آن وجودند و هر شئ هرچند با قید محدودیت حضرت حق نیست ولی
شباهت همان اشتراک در حقیقت است و با نفی سنخیت بالطبع نفی عینیت نیز میشود.
از قواعد قطعی عقلی این است که باید بین علت و معلول سنخیت و شباهت باشد والالصدر
کل شی من کل شی و ذات مقدس حق،علت و آفریننده موجودات است پس بین او و کائنات باید شباهت و سنخیت باشد و بینونتی که از منابع وحی استفاده شد،مبتلا به این اشکال عقلی است
کاشف از وحدت حقیقت ذات متعال با کائنات و سنخیت آنها نیست و مؤید مطلب این است که
استاد در کتاب تماشاگه راز چنین فرموده:«وحدت وجود محور جهانبینی عرفانی است اماوحدت وجود چیست؟چند تفسیر دارد: 1-وحدت وجود یعنی وجود منحصر به وجود حق است اما به این معنا که هرموجودی غیر
مکانی نیست که خدا از موجودات فاصله داشته باشد بلکه بینونت حقیقی است پس ذات او
ندارد و کاشفه هم چون حق و باطل دارد پس مکاشفهی عینیت نیازمند تایید با کتاب و سنت یا دلیل عقلی قطعی است و فرض این شد که محتوای وحی قطعی بینونت است و دلیل عقلی قائم بر"