چکیده:
صدر المتألهین از برهان خاص خود در اثبات توحید واجب تعالی به عنوان برهان عرشی یاد کرده و برتری آن را بر دیگر براهینی که از سوی حکمای پیشین از جمله ابن سینا،اقامه شده یاد آور شده است.وی ضمن دقت قابل ملا حظه در آن براهین،هیچ یک از آنها را به عنوان برهان تام و بدون نقص قلمداد نمیکند و بر این عقیده است که اگر بخواهیم آن براهین را به عنوان برهان کامل تلقی کنیم باید در رفع نقص آنها بکوشیم؛ازاینرو جهت تتمیم آن دلایل وجه تصحیحی را پیشنهاد میکند و حتی برهان اقامه شده از سوی ابن-سینا را نیز بینیاز از این تصحیح نمیداند اما با دقتی که در این مقاله به عمل آمده نشان داده شده است،که برخلاف براهین حکمای دیگر،برهان ابن سینا با تقریرهای مختلفی که دارد به ترمیم و تصحیح وی نیاز نداشته و در حد خود قابلیت لازم را جهت اثبات وحدت واجب تعالی دارد.
خلاصه ماشینی:
"اگر«صرف»وصف ماهیت قرار گیرد اشکال صدر المتألهین بر براهین توحید واجب که از برهان صرف الشیء استفاده کردهاند وارد است اما وقتی که«صرف»وصف وجود قرار میگیرد آن هم باز دو قسم است:قسم نخست آن است که مقصود از صرافت وجود آن باشد که فقط به هستی عینی یک موجود نظر شود بدون آنکه خصوصیات و حدود و نقائص آنکه منشأ انتزاع ماهیا-ت و سایر مفاهیم میگردد لحاظ شود و هر وجود عینی به این معنا از«صرافت»متصف میشود و حکم به عدم تکثر و تعدد نیز در مورد آن صادق است و واضحم است که در واجب الوجود این قسم از صرافت منظور نیست.
وی میگوید که چه مانعی دارد واجب الوجودها به تمام ذات مغایر یکدیگر باشند و هیچ وجه مشترکی نداشته باشند زیرا برهان حکما در مورد توحید واجب بر این اساس است که از اول،فرض وجه مشترک را کردهاند ولی گفتهاند که وجه مشترک یا ذات است و یا عوارض و این دو مورد را جواب دادهاند اما چه مانعی دارد که بگوییم واجب الوجود-های متعدد اساسا وجه مشترک ندارند(لا هیجی،2731،402)؟ جواب اشکال: البته شیخ الرئیس روی این فرض کار نکرده است و توجه نکردن او به این فرض دلیل بر غفلت وی نبوده است بلکه نشانه این است که وی لازم نمیدید که در این مورد بحث کند؛زیرا وقتی که گفته میشود وجوب وجود عین ذات واجب الوجود است جایی برای بحث باقی نمیماند."