چکیده:
آسان است:برخلاف حوزههایی مانند امور مالی و بازاریابی،جایی که مدیران میتوانند روانشناسی را جهت استفاده حداکثری از انحرافهای نشسته در ذهن دیگران به کار گیرند،در تصمیمسازی استراتژیک،رهبران لازم است خطاهای خود را شناسایی کنند.بنابراین با وجود رشد آگاهی از اقتصاد رفتاری و تلاشهای متعدد اندیشمندان مدیریت جهت معرفی نحوه به کارگیری آن،اکثر مدیران هنوز در نحوه برداشت از توانمندی آن مشکل دارند. نمیخواهیم بگوییم که مدیران فکر میکنند تصمیمات استراتژیک آنها کامل است.در یک نظرسنجی اخیر مکنزی،از 2207 مدیر،فقط 28 درصد گفتند که کیفیت تصمیمات استراتژیک شرکتهایشان عموما خوب بوده است و 60 درصد فکر میکنند که تصمیمات بد به اندازه تصمیمات خوب گرفته شدهاند و 12 درصد باقیمانده فکر کردند که اصلا تصمیم خوبی گرفته نشده است.گفتگوهای صریح ما با مدیران در پشت درهای بسته،ناراحتی مشابهی را در خصوص کیفیت تصمیمسازی آشکار میکند و عمدتا یافتههای پژوهشی را تائید میکند که نشان میدهد انحرافهای شناختی،مهمترین تصمیمات استراتژیک گرفته شده توسط هوشمندترین مدیران در بهترین شرکتها را تحت تاثیر قرار میدهد.ادغامها به طور معمول در ایجاد همافزاییهای مورد انتظار ناکام بودهاند.برنامههای استراتژیک غالبا واکنشهای رقابتی را ندیده میگیرند و پروژههای با سرمایهگذاریهای کلان،مکررا بیش از بودجه و بیش از زمان برنامهریزی شده مصرف میکنند. در این مقاله،ما نتایج پژوهش جدید درباره کمی کردن مزایای مالی فرایندهایی که تصمیمات استراتژیک را از «انحراف»خارج میکنند،با شما در میان میگذاریم.
خلاصه ماشینی:
در هر یک،سه کار صورت گرفته است:یقینا تصمیم تابع گردآوری و تجزیه و تحلیل واقعیتها بوده است،متکی به یافتهها و قضاوت تعدادی از مدیران بوده است(این تعداد گاهی به یک نفر ختم میشود)و پس از طی فرایندی که-گاهی خیلی رسمی و گاهی کاملا غیر رسمی است-دادهها و قضاوتها به یک تصمیم،منجر شده است.
هشت تا از این اقدامات مرتبط با کمیت و جزئیات تجزیه و تحلیل است: مثلا آیا شما مدل مالی تفصیلی ساختید یا تجزیه و تحلیلهای حساسیت را به کار بردید؟بقیه اقدامات،فرایند تصمیمسازی را توصیف میکنند:برای نمونه،آیا شما مشخصا عدم قطعیتهای عمده را کشف کردید یا نقطه نظرات متضاد با مدیران ارشد را مورد بحث قرار دادید؟ما این ویژگیهای فرایند را انتخاب کردیم،زیرا در پژوهش آکادمیک و در تجربه خودمان، اینها در غلبه بر خطاهای شناختی کارآمد بودند.
با خطاهای الگوهای جاافتاده ذهنی به وسیله تغییر زاویه دید مقابله کنید توانایی شناسایی الگوها،به انسان کمک میکند که خود را از آنها جدا کند، ولی ریسک سوء تعبیر روابط مفهومی را با خود به همراه دارد.
با خطاهای عمل-محور به وسیله شناخت عدم قطعیتها مقابله کنید بسیاری از مدیران به درستی نیاز به اقدام را احساس میکنند،با این وصف اقداماتی که ما اخذ میکنیم،غالبا با خوشبینی مفرط درباره آینده و بویژه درباره تواناییهایمان در نفوذ به آن همراه میشود.
دلیل دیگر این است که تصمیمگیری خوب به عملکرد تیم مدیریتی نیاز دارد:بدون فرصتهای منظم،تیم مدیریت به طور اصولی بر فنونی توافق خواهد کرد که بایستی به کار بندد، ولی نه تجربه(و نه اعتماد متقابل)برای استفاده کارآمد آنها ندارد.