چکیده:
سرمایه بودن فرهنگ به معنای به رسمیت شناختن عناصر فرهنگی مانند ایدهها،آگاهیها، ارزشها و نمادهای فرهنگی به عنوان داراییهای غیر مادی و داراییهای مادی فرهنگی زندگی جمعی و فردی است. در این مقاله با تعریف سرمایه و فرهنگ،اشارهای به انواع سرمایه در عرصه سازمانی میشود و با تکیه بر تئوری سرمایه فرهنگی بوردیو با تعریف و تبیین مهمترین ابعاد آن،راهکارهای توسعه آن در رویکرد مدرن پیشنهاد میشود و در انتها تئوری سرمایه فرهنگی در رویکرد پستمدرن تبیین میشود.
خلاصه ماشینی:
از فرهنگ به عنوان یک سرمایه و یا دارایی نام میبرند و این نشاندهنده آن است که مفهوم سرمایه در جوامع و سازمانها باید یکبار دیگر به حیات سازمانی و اجتماعی معرفی شود(شارعپور و خوشفر،1831).
عدهای از صاحبنظران،فرهنگ را به مثابه مجموعهای از ارزشها و هنجارهای مشترک میدانند،یا به عنوان ابزاری برای بیان جمعی مینگرند،فرهنگ را میتوان مجموعه باورها،آگاهیها،ارزشها، هنجارها و نمادها و شیوههای بهرهگیری از کالاهای فرهنگی دانست که در میان گروهی از افراد جامعه مشترک است و در زندگی روزمره نقش اساسی دارد و در طول زمان دارای تغییرات تدریجی است (تراسبی،2831).
(Dumais,2002) سرمایه فرهنگی به عنوان یک دارایی تعریف میشود که مجسمکنند، ذخیرهکننده یا تامینکننده ارزش فرهنگی علاوه بر هرگونه ارزش اقتصادی است که میتواند داشته باشد(تراسبی،2831).
ولی وقتی به کاربرد آکادمیک این واژه توجه میکنیم،درمییابیم که با درجات بیشتر یا کمتر از دقت،در گفتمانهای متفاوتی به کار گرفته شده است،اما تثبیت شدهترین کاربرد آن در حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی متاثر از کار پیر بوردیو است که از نگاه دوم به سرمایه فرهنگی،نشئت گرفته است و عقیده دارد که افراد در صورتی که در فرهنگ والا قابلیتهایی کسب کرده باشند،دارای سرمایه فرهنگی هستند.
از نظر بوردیو،جایگاه * سازمانها میتوانند با برنامهریزی صحیح، موجودی سرمایه فرهنگی سازمان خود را افزایش بدهند * افراد و گروهها در فضای اجتماعی به وسیله میزان سرمایه فرهنگی و اقتصادی آنها و ترکیب این دو سرمایه و مدت زمان تصاحب آنها مشخص میشود.