چکیده:
استاندال در ایران نویسندهای نامآشناست.تعدادی از کتابهای او به فارسی ترجمه شده که هریک در جایگاه خود درخور تقدیر است.در سال 3331 مرحوم عبد الله توکل با ترجمهء کتاب سرخ و سیاه،برای نخستین بار این نویسندهء بزرگ فرانسوی را به ایرانیان شناساند.این رمان در سال 3831 بار دیگر به قلم عظمی نفیسی و در سال 7831 به دست مهدی سحابی ترجمه شد.
نتایج این مقاله از مقایسهء متن فرانسه و 3 ترجمهء فارسی این اثر به دست آمده است؛در این مقاله سعی شده است که تا حد امکان،ترجمهها از سه بعد نقد و بررسی شوند:از نظر معنایی، سبک و نوشتار،نحو و ساختار.
خلاصه ماشینی:
نتایج این مقاله از مقایسهء متن فرانسه و 3 ترجمهء فارسی این اثر به دست آمده است؛در این مقاله سعی شده است که تا حدّ امکان،ترجمهها از سه بعد نقد و بررسی شوند:از نظر معنایی، سبک و نوشتار،نحو و ساختار.
معنا -بهطور کلّی،بسیاری از مترجمان فارسیزبان در حین ترجمه قسمتهایی را حذف و گاهی حتی اضافه میکنند؛این عمل نه تنها بیانگر عدم وفاداری به نویسنده و متن مبدأ است،بلکه حتی ممکن است نوعی سوء تعبیر از سوی مترجم قلمداد شود.
-تفسیر شخصی در بیان توصیفات،که ناخودآگاه زیباسازی و تعالیبخشی (L,ennoblissement) متن ترجمه را به همراه داشته و قابلیتهای زبن فارسی را آشکارتر کرده است،در ترجمهء دوم و سوم کاملا مشهود است.
گاهی اوقات مترجم با زیبا ترجمه کردن متن و تعالی بخشیدن به زبان مقصد،ممکن است موجبات فقر کیفی ترجمهء خویش را فراهم آورد؛به عنوان مثال،دربارهء متن استاندال که با نوعی سادگی و ایجاز همراه است،میتوان گفت که اگر با روی آوردن به فرایند مذکور ترجمه شود،این سادگی از بین میرود و درحقیقت فقر کیفی حاصل میشود.
-جابهجاییهایی که در سطح ساختار جمله صورت پذیرفته است(مثل جابهجایی رایج صفت به فعل)،نوعی عدم موفقیت در امر معادلیابی ساختاری محسوب میشود و این مورد در هرسه ترجمهء رمان سرخ و سیاه و بویژه ترجمهء دوم مشاهده میشود.
اما این اطناب و تفصیل از آنجا که با فقر کمّی همراه است،در متن ترجمه نوعی خلأ ایجاد میکند.
این فرایند تخریب،یکی از عوامل دخیل در تحریف متن اصلی محسوب میشود و اینجا در هرسه ترجمه و بویژه در ترجمهء دوم،محسوس است.