خلاصه ماشینی:
"در هر دو زمینهی این دیدگاه مسلط بودن فضا تنها میتواند براساس نظریات بسیار سطحی از اجتماع و فرهنگ باشد و در تضاد با درک عمیق موضوعات قرار گیرد و در مورد مسائل جهان مادی به عنوان دیدگاه خارج از موضوع مطرح شود.
این دیگر رسم و عادت شده که فضا هنوز به عنوان هدف تحقیق جغرافیا باقی مانده است و عنصر«فاصله»نیز به عنوان یک مؤلفهی توضیحی برای توضیح فضاهای جغرافیایی محسوب میشود.
بنابراین آنچه که جغرافیدانان از آن برای توصیف مسائل جغرافیایی استفاده میکردند،میتواند به عنوان مسائل کنشهای مختلف نیز در نظر گرفته شود؛مسائلی که ناشی عملکردهای انسانی و اشیا و یا بهطور کلی شامل مادهگرایی و جسمگرایی هستند،ما باید به جهان از دیدگاه کنش محور بنگریم و فضا به عنوان نقطهی شروع مطالعات جغرافیایی کنار بگذاریم؛به دلیل اینکه تئوری فضا هنوز هم بر بر این مسئله که شرایط جوامع و جهان مادی،«کنش»را شکل میدهند،تأکید میکند.
در غیر این صورت نمیتوان نتیجه گرفت که جامعه بتواند به تبیین فضا بپردازد و فضای جغرافیایی این توانایی را داشته باشد که بتواند به عنوان ردپایی از فرایندهای اجتماعی گذشته و بنابر تاریخ مورد بررسی واقع شود؛ مگر اینکه«فضا»به عنوان ترتیب دقیقی از اشیای مادی به عنوان«فضا در خودش»71در نظر گرفته شود.
به نظر من،فضا به منظور درک عمیقتر به عنوان مفهومی طبقهبندی شده و رسمی و به عنوان شکلی از منابع برای مفاهیم فیزیکی عملکردها و برای مسائل و تواناییهای مربوط به اجرای کنش در جهان مادی است."