چکیده:
تجربه یکصد و پنجاه ساله اخیر در سنت روشنفکری ایران حاکی از این واقعیت
است که نگاه به «غرب» و عناصر فرهنگی و سیاسی آن را میتوان از منظر نقدهای
متفکران و روشنفکران ایرانی درباره «سنت» و «تجدد» به داوری نشست. وقوع انقلاب
مشروطه و زمینههای نظری این رویداد مدرن ریشه در چالش عناصر گفتمانی سنت و تجدد
داشته است. از این منظر گفتمانهای روشنفکری ایرانی تا زمان حاضر دچار فراز و
فرودهایی بوده است. بهزعم نگارنده این مقال، زرینکوب از جمله روشنفکران ادیبی
بود که شکلگیری مبانی نظری روشنفکری «بازگشت به خویش» را به چشم مشاهده کرد.
گفتمانی که «خود» هویت خویش را در تضاد با «دیگری» غرب تعریف میکرد.
زرینکوب با آگاهی به چنین جریانی و تأثیرپذیری از آن، نقد دیگری از «غرب» نمود که
به «نه شرقی، نه غربی؛ انسانی» موسوم است. این نوشته، عناصر معرفتی چنین ادعایی را
بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"نه شرقی، نه غربی؛ انسانی همانطور که پیشتر اشاره شد، عبدالحسین زرینکوب، ضمن تأکید بر حضور تاریخی غرب و فرهنگ غربی بر آمیزش عناصر دیگر فرهنگهای انسانی هم توجه داشت و اصولا بهدلیل همین پافشاری، هنگامی که به مطالعه درباره فرهنگ ایرانی و چگونگی برخورد آن با غرب پرداخت، دیدگاه پیشین خود موسوم به «شرقشناسی وارونه» را درست ندانست و اظهار کرد، اینکه «غرب درباره ما چه میاندیشد و یا در ما چه تأثیری دارد» صحیح نیست؛ چرا که توجه دائم به چنین رویکردی «فرهنگ ایرانی را از امکان بالندگی و رشد بازمیدارد و وادارش میکند که نقش خویش را به خاطر تماشاگران غربی و غربستایان فدا کند» (همو، 1353، 27).
دکتر زرینکوب، با تأکید بر زبان مشترک بشری و تعامل تمدنها و فرهنگها، بهدلیل حضور بیانقطاع تز و آنتیتز در جریان حوادث عالم، به کسانی که حتی در این زمان نیز همواره میکوشند شرق و غرب را همچون سیاه و سفید از هم جدا کنند و آنها را دو ذات مستقل تغییرناپذیر بدانند، خرده گرفت و باصراحت تمام نوشت: «قرآن هم به مفهوم شرقی و غربی خالص محدود نمیماند ـ لا شرقیا و لا غربیا و از مشرقها و مغربها سخن میگوید ـ ربالمشارق و المغارب و تازه اگر شرق و غربی هم به همین معنی عامیانه که در مسئله برخورد با غرب مطرح شده است وجود داشته باشد بین آنها آن اندازه جدایی که در اولین نظر جلوه میکند، وجود ندارد و کدام مورخ غربی است که تصدیق نکند آنچه شرق و غرب در آن شرکت و وحدت دارند، همیشه بیشتر از آن چیزی است که در آن با هم اختلاف دارند؟» (همان، 27ـ28)."