چکیده:
طی چند سال اخیر،جمعها یا کلاسهایی در سطح شهر تهران شکل گرفته که در آنها شیوههای نوینی برای"چگونه بهتر زیستن"،آموزش داده میشود.در این جمعها که اساسشان بر پایه دیدگاههای گوناگونی از جمله روانشناسی و عرفان قرار گرفته است،افراد به دنبال آن هستند که ضمن تجربه نوعی احساس معنوی و روحانی،چگونگی دستیابی به راههای خوشبختی، موفقیت و کمال را به صورت توأمان تجربه کرده و در عینحال،به آرامش روحی برسند. پژوهش حاضر در پی آن بوده که ویژگیها و کارکردهای کلی این جمعها برای افراد شرکت کننده را مورد مطالعه قرار داده و مطابقت آموزههای آنها را با رفتارهای نوین دینی بررسی کند.مبنای نظری این پژوهش بر اساس نظریههای مطرح جورج یمل،ماکس وبر و توماس لاکمن در حوزه جامعهشناسی دین سازماندهی گشته و پژوهش با استفاده از روشهای کمی و کیفی انجام شده است.بر اساس یافتههای این پژوهش،در مطالعه دو نمونه از جمعهایی که در سطح شهر تهران با رویکردهای روانشناسانه و عرفانی به فعالیت مشغولند،میتوان آموزهها و آیینهایی آنها را در قالب"رفتارهای نوین دینی"دستهبندی کرد.
خلاصه ماشینی:
"مبتنی بر ارزشهای دینی میگذرد؛آیا واقعا قشر یا اقشاری،برای رفع نیاز معنوی خود،به سراغ مراجع دیگری،جز آنچه به صورت رسمی مشروعیت دارد،میروند؟این جمعها تا چه حد بر روی مخاطبان تأثیر دارند؟مراجعین به این جمعها،تا چه حد دستورات مختلف برای اداره زندگی خود را از چنین مراجعی اخذ میکنند؟در شرایطی که در جامعه ایران، به بهانههای گوناگون مذهبی و غیر مذهبی،آیینها،مراسم و مناسک مختلف وجود دارد؛ آیا برگزاری برخی آیینهای نسبتا جدید در چنین کلاسهایی،در جذب افراد به سمت آنها مؤثر است؟کارکردهای دیگر چنین جمعهایی چیست؟و در نهایت اینکه با توجه به نظریههای موجود در این زمینه،آیا میتوان آموزههای آنها را به عنوان نوعی رفتارهای نوین دینی معرفی کرد؟ 2.
چگونه است که شرکتکنندگان کلاسی که از روز اول تا آخر هیچ نامی از خدا و هیچ یک از دستورات دینی در آن به میان نیامده و تنها به صورت غیر ملموسی تلاش شده اثرات بسیاری از بخشهای به اصطلاح نامطلوب آموزههای مذهبی را به شیوههای مختلف از میان ببرند؛ اعلام میکند که میان آموزههای این کلاس و دینداری اسلامی،"تا حدی"و یا حتی "زیاد"رابطه وجود دارد؟در واقع،این امر،بدان معنی است که فردی که به راحتی دین را تجزیه کرده و چه در مورد اصول اعتقادی و چه در مورد احکام،هرآنچه را که خواسته، انتخاب کرده و در سبد اعتقادی خود گذاشته است؛امروز حتی وقتی در کلاسی با عنوان "ارتباط موفق و مؤثر"و برگرفته از رویکردهای روانشناسی،شرکت میکند،بخشی از این آموزهها را نیز در همان سبد دینی خود چیده و نهایتا ترکیبی را برای استفاده در زندگی روزمره خویش به وجود میآورد که آن ترکیب نیز،هرآن امکان تغییری جدید دارد."