چکیده:
یکی از دشواریهایی که در کار پژوهش در آثار غزالی وجود دارد برخی ناسازگاریها است که میان سخنان او به چشم میخورند.بیانات غزالی درباب عقل و چگونگی به کارگیری این مفهوم از سوی او نیز از جملهء همین موارد است.نوشتار حاضر با قرار دادن کاربردهایی که غزالی برای«عقل»بدانها تصریح کرده،در قالب طرح کلی کاربردهای وجودشناختی، روانشناختی،و معرفتشناختی آن،آنها را چارچوبی منطقی میبخشد.اما فهم مراد اصلی. غزالی هنگام استفاده از این مفهوم.با تتبع در آثار وی و یافتن روح کلی خاکم بر آنها میسر میشود.اینجاست که میتوان به کارگیری دو معنای عقل را از سوی غزالی که یکی معنای اخص آن،یعنی عقل استدلالی است و دیگری کل مرتبهء انسانی در معرفت،مورد توجه قرار داد.2عقل در این معنای دوم ظهورات مختلفی را،از مرتبهء استدلالی تا مرتبهء نبوی معرفت در برمیگیرد.توجه به این معنا به منزلهء یافتن یکی از اصول بنیادین نظام معرفتی غزالی است.
خلاصه ماشینی:
"او در آنجا ضمن بحث دربارهء درجات تأویل،به مثالهایی در ارتباط با پنج مرتبهء وجود که عبارت از وجود ذاتی،وجود حسی،وجود خیالی،وجود عقلی و وجود شبهی است میپردازد و در توضیح مثال دوم مربوط به وجود عقلی میگوید: و خدای تعالی به واسطهء ملائکهاش عطا و منبع میکند،همانگونه که[معصوم](ع) فرمود:«اول ما خلق الله العقل فقال یک اعطی و یک أمنع»که ممکن نیست مراد از آن عقل، امری عرضی باشد،آنگونه که متکلمان بدان اعتقاد دارند،زیرا ممکن نیست که عرض نخستین مخلوق باشد،بلکه عبارت از ذات ملکی از ملائکه است که چون از حیث جوهر ذاتش،نه به جهت نیازمندی به تعلیم،چیزها را ادراک میکند،عقل نامیده میشود،و چه بسا قلم نامیده میشود به اعتبار اینکه حقایق علوم به واسطهء آن در الواح قلوب انبیاء و اولیاء و سایر ملائکه به صورت وحی و الهام نقش میبندند،چنانکه در حدیثی دیگر آمده است:«إن اول ما خلق الله تعالی القلم».
نکتهء دیگری که باید بدان توجه داشت این که کاربرد وجودشناختی عقل در معانی تصریحی غزالی از عقل،بر عقل اول تمرکز مییابد اما وی در خلال آثار خود از سایر مراتب عقل،آنگاه که معانی وجود شناختیاش در نظر است،نیز سخن میگوید مثل وقتی که در یکی از فصلهای معارجالقدس به اثبات عقل فعال میپردازد(نک:معارج،صص 321-721)و وجود آن را مبداء به فعلیت رساندن قوهء عاقلهء نفس انسانی میداند از دید او این عقل همان روح القدس است.
(همان،ص 172)علاوهبراین،بیانات دیگر او که در ادامهء سخن سابق میآیند نیز از هر دو حیث عام و خاص حوزهء معرفتی عقل را از دید غزالی نشان میدهند و این بیان تنها در صورتی که«عقل»را در حوزهء وسیع کاربردی اش در نظر بگیریم قابل فهم است: عقل در عرش و کرسی و آنچه ورای حجابهای آسمانها است و در ملاء اعلی و ملکوت تصرف میکند همچون تصرف در عالم خودش که بدان اختصاص دارد و مملکت خود او است که[بدان]نزدیک است،بلکه هیچ یک از حقایق از عقل محجوب نیست."