چکیده:
نوشتهء پیشروی،بر آن است تا تأثیر گناه بر شناخت را،در قلمرو شناخت حضوری و حصولی، با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی بررسی کند؛در قلمرو شناخت حضوری،به بررسی تأثیر عامل گناه بر شناخت حضوری از خود و شناخت حضوری از خداوند میپردازد و در شناخت حصولی نیز بحث را در حوزهء عقل عملی و نظری،پیش میبرد. علامهء طباطبایی،میزان فهم را در چارچوب علمالنفس فلسفی،علم اخلاق تبیین میکنند؛ ازاینروی،در کنار عوامل اجتماعی و بیرونی نظیر دوری از مراکز علمی،ملکات و اعمال ناپسند را نیز عامل تفاوت در فهم میدانند و بر نقش منفی ملکات رذیله در استعدادهای ذهنی و فراگیری علوم تأکید میکنند. درواقع،از آنجا که،آیات و روایاتی بر تأثیر تقوا بر شناخت و قوهء تمییز انسان تصریح دارد،میتوان تأثیر اعمال و ملکات را در متون دینی،در چارچوب تأثیر تقوا به مثابهء خود نگهداری در اعمال و داشتن همهء ملکات فضیلتمند داشت.لذا،علامهء طباطبایی بین رعایت تقوای الهی و توان عقل در ادراک نظری قایل به ملازمهاند؛این سخن بدین معناست که نه تنها توان عقل در میزان رعایت تقوای الهی مؤثر است،بلکه پایبندی به تقوا در مقام علم نیز تأثیر دارد.
خلاصه ماشینی:
"گناه به عنوان عاملی که از افراط یا تفریط در غضب و شهوت منبعث میشود و تکرار آن موجب رسوخ این حالت غیراعتدالی در نفس میگردد،انسان را از زمره بهایم بلکه نازلتر از آن قرار میدهد؛ازاینرو،به همان اندازه شناخت حضوری انسان از خویش نیز دچار تنازل و تضعیف میشود؛زیرا دلبستگی به دنیا که اساس هر خطا و گناهی است و صرف همه همت در راه تحصیل آرزوهای مادی،زمینه آن را فراهم میآورد که چننی شخصی حتی فاقد خودآگاهی و توجه نسبت به علم حضوری از خویشتن بشود و نیز دچار ضعف وجودی گردد و در طرز تفسیر از علم به خود دچار اشتباه شود؛در نتیجه خود را همین تن و بدن مادی میداند و نمیتواند شناخت حصولی از علم حضوری به خود را به مطابق آن تطبیق دهد.
طریق التذکر و هو الذی نسب إلی أفلاطون الیونانی و هو أن الإنسان لو تجرد عن الهوسات النفسانیة و تحلی بحلیة التقوی و الفضائل الروحیة ثم رجع إلی نفسه فی أمر بان له الحق فیه (طباطبایی:7141 ق،ج 5،162) اقوال قائلین به تذکر و فطری بودن علوم را میتوان به دوستهء کلی تقسیم کرد؛گروهی بر این باورند که،علوم انسان از ابتدا برای او حاصل و بالفعل موجود است و هر علم جدید، چیزی جز تذکر به معلومات خویش نیست؛در مقابل گروه دیگری علوم را بالفعل موجود نمیدانند؛زیرا اگرچه در باطن نفس موجود است،اما به خاطر غفلت در نزد انسان فعلیت ندارد و با انصراف از شواغل مادی حقایق کشف میشود."