چکیده:
دموکراسی مهمترین عنصر در تفکر دیویی است.در این مقاله ضمن توصیف نظریه دیویی چالشهای موجود در این نظریه بررسی میشود:یکم،دیویی هیچ استدلال فلسفی بر این اعتقاد خود که«دموکراسی یک ایده آل اخلاقی است.»،ارائه نداده است.دوم،اگر برتری دموکراسی بر سایر شیوه به روش پسینی آشکار شده پس این ایده را نمیتوان به آینده تعمیم داد و میتوان آن را نقد کرد و روشها یا نظامهای دیگری را فرض کرد.سوم،حتی در صورت برقراری دموکراسی،از آنجا که برقراری شرایط مشابه برای همه انسانها امکانپذیر نیست.ظرفیت عقلانی آنها برای حکم کردن مشابه نخواهد بود.چهارم،دیویی در نظریه خود از عناصر غیر عقلانی در تصمیمگیری اعضای جامعه غفلت کرده است.سرانجام از آنجا که او شناخت مطلق را انکار می کند تلاش او برای بنای کردن یک جامعه دموکراتیک فاقد اساس عقلانی است.
خلاصه ماشینی:
"باتوجه به اینکه دیویی با پیروان او هیچ دلیل فلسفی(بهمعنای خاص)برای برتری دموکراسی و توجیه آن ارائه نمیدهند،این انتقاد مطرح میشود که این نظریه میتواند در معرض نقد باشد و نمیتوان آن را به همه زمانها و مکانها تعمیم داد.
وقتی«به کارگیری روش علمی و شیوه دموکراتیک زندگی»بهعنوان«یک اصل» شناخته شود،قطعا چنین چیزی مقدم بر هر پژوهشی است که در اجتماع پژوهشگران به دست میآید و لذا نمیتواند حاصل پژوهش عقل جمعی باشد و در نتیجه دیویی با پذیرش این اصل،از عقیده کلی خود مبنی مردود دانستن کلیه ایدهآلها و اصول پیشین عدول میکند.
در پاسخ باید گفت اگر دیویی یا پیروان او بپذیرند«برتری دموکراسی به سایر شیوههای زندگی از طریق تجربه و به صورت پپسینی حاصل شده است و لذا کلیت عام ندارد و اصل خطاپذیری هم شامل آن میشود»دیگر جایی برای بحث نیست.
تعریف او از دموکراسی که«از نظر اخلاقی عبارت است از جازم بودن بر این عقیده که ملاک غائی کلیه تأسیسات سیاسی و تشکیلات صنعتی اثر مثبت آنهاست در رشد متعادل یکایک افراد اجتماع»در خود چندین ارزش جزمی از پیش فرض شده توسط نخبهای همچون او دارد.
اگر مثبت بودن با ملاک دیگری باید سنجیده شود(که علی رغم ادعای دیویی بر تشخیص آن توسط جامعهی دمکراتیک خود عملا به ملاکهایی خارج از دموکراسی باور دارد که از مجموعه قبول و طرد نظریات مختلف برمیآید که با آن ملاکها به نقد برخی و تایید برخی دیگر میپردازد)سپس خارج از دموکراسی نیز باید آرمان اخلاقی وجود داشته باشد که ارزشهای نهفته در دموکراسی را نشان دهد."