خلاصه ماشینی:
"امانوئلشینول1،وزیر دفاع کابینۀ کارگری انگلستان در ژوییۀ 1951 اعلام کرد«اگر ایران بتواندبه راحتی از این جریانات گذر کند،مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه هم به فکر میافتندکه آنها هم اقدمات مشابه را امتحان کنند:اقدام بعدی تلاش برای ملی کردن آبراه سوئزباشد.
یادداشت زاهنر که در ذیل میآید،گفتگویوی با عباس اسکندری،یکی از طرفداران قوام را نشان میدهد و به وضوح نشان دهندۀهدف انگلستان برای خلاصی از دست مصدق در اواخر 1951 است: پس از پایان گفتگویمان در خصوص راهها و ابزارهای سرنگونیمصدق،اسکندری سعی کرد مرا مطمئن کند(به فارسی)کهقوام خواستار همکاری نزدیک با انگلستان و حفظ منافع مشروعآنها در ایران-بدون به خطر افتادن استقلال سیاسی و اقتصادیایران-است.
او با آرمانهای ملی گرایانۀ آنها همدردی میکرد ومعتقد بود انگلیسیها با بر سر کار آوردن قوام به بهترین نحو به نفع مردم ایران(و منافعمشروع خود)عمل میکنند.
[20] با نزدیک شدن دورۀ بحرانی 1952-زمانی که به نظر میرسید سقوط مصدق بهخاطر ابتکار شخص قوام است-فال اعلام کرد اقدام شاه هرچه باشد،انگلستان باید ازقوام حمایت کند.
در بخش مقدماتی این مقاله ازکتاب 1591-5491,tsaE elddiM eht ni eripmE hsitirB ehT فصل ehT sisirC liO naisreP در ادبیات تاریخی این موضوع به کتابی برمیخوریم که بسیار موشکافانه سیاستهای دولتانگلستان و شرکت نفت ایران و انگلستان را مورد بررسی قررا میدهد: .
به نظر او،تنهاخلاصی از دست شرکتی که کشور او را استثمار کرده بود،کافی نبود بلکه هیچ کشور یا قدرتخارجی دیگری نیز نباید در موقعیتی قرار میگرفت که بتواند مانند شرکت نفت ایران و انگلستان درایران اعمال نفوذ کند."