چکیده:
وحدت وجود از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث عرفانی است که همواره محل بحث و تامل اندیشمندان به ویژه پس از ظهور ابن-عربی بوده است. در مرتبه ای نازل تر از وحدت وجود، مرتبه ای با عنوان وحدت شهود مطرح گشته که در آن، عارف در اثر عشق و جذبه الهی جز حق نمی بیند؛ مقامی که با تامل در آن می توان آن را با مقام «جمع» در کلام عرفا برابر نهاد. این مقاله به این پرسش مهم پاسخ می دهد که در صورتی که برای وحدت وجود و وحدت شهود در جهان بینی عرفانی عارف بزرگ قرن سوم هجری، حسین ابن منصور حلاج جایگاهی وجود داشته باشد، چه اصول و روش هایی برای اثبات آن ها(به ویژه اثبات وحدت وجود و مقام جمع الجمع) در اقوال یا افعال او وجود دارد؟ هرچند گاه با اختلاط اندیشه و کلام حلاج با حلول و اتحاد، و گاهی نیز با طرح این مسئله که پیش از ابن عربی هیچ نشانی از اندیشه و ادراک «وحدت وجود» در میان عرفا نمی توان دید، به نفی و انکار آن در مورد حلاج پرداخته اند، اما با توجه به اصالت اقوال و حالات این عارف ربانی، که خود با نام عین -الجمع در مورد برخی از این حالات خویش یاد می کند، از یک طرف و ارتباط میان اصل وحدت وجود با اساس جهان بینی و تفکرات وی از طرف دیگر، باید گفت حلاج علاوه بر درک وحدت شهود به حقیقت وحدت وجود نیز دست یافته است؛ تا جایی که می توان انا الحق او را صریح ترین تجلی اندیشه وحدت وجود وی برشمرد.
The unity of existence is one of the most important and complex mystical subjects on which many scholars، especially after Ibn ‘Arabi have always pondered. At a lower level، the Unity of Witness، -Wahdat-i Shohūd-، a spiritual station in which mystic under the spell of Divine love and rapture see nothing save God was presented، which can be identified with the Station of Combination- Maqām-i Jam‘-in Sufi texts.
The present paper tries to answer this important question that if we can track the Unity of Existence and the Unity of Witness in the mystical ontology of Hallāj، the great mystic of third century، how will it be possible to prove these theories according to Hallāj’s words and deeds?
Although sometimes Hallāj’s thoughts and ideas have been identified with Incarnation and Unification- Holūl va Ettehād- or said that there is no trace of the concept of Unity of Existence among mystics prior to Ibn ‘Arabi، but with regard to his words and states mentioned as Essence of Union- ‘Eyn al-Jam‘- by himself and relation between the principle of unity of Essence with Hallāj’s world- view، we can say that in addition to understanding of the Unity of Witness، he realized the Unity of Essence as well; as far as his Divinly Ecstasy Utterance- Shath-، ‘I am the Truth’- Ana al-Haq- may be figured as the most explicit manifestation of the Unity of Existence idea.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله به اینپرسش مهم پاسخ میدهد که درصورتیکه برای وحدت وجود و وحدت شهود در جهانبینیعرفانی عارف بزرگ قرن سوم هجری،حسین ابن منصور حلاج جایگاهی وجود داشته باشد،چهاصول و روشهایی برای اثبات آنها(بهویژه اثبات وحدت وجود و مقام جمع الجمع)در اقوال یاافعال او وجود دارد؟ هرچند گاه با اختلاط اندیشه و کلام حلاج با حلول و اتحاد،و گاهی نیز با طرح این مسئله کهبیش از ابن عربی هیچ نشاتی از اندیشه و ادراک«وحدت وجود»در میان عرفا نمیتوان دید،به نفیو انکار آن در مورد حلاج پرداختهاند،اما با توجه به اصالت اقوال و حالات این عارف ربانی،که خودبا نام عین الجمع در مورد برخی از این حالات خویش یاد میکند،از یک طرف و ارتباط میان اصلوحدت وجود با اساس جهانبینی و تفکرات وی از طرف دیگر،باید گفت حلاج علاوه بر درکوحدت شهود به حقیقت وحدت وجود نیز دست یافته است؛تا جاییکه میتوان انا الحق او راصریحترین تجلی اندیشۀ وحدت وجود وی برشمرد.
»(فرهنگ لغات،اصطلاحاتو تعبیرات عرفانی،ص 156) به جرأت میتوان گفت عارفی چون حلاج که بیباکانه به مقام عین الجمع واتحاد خویش با حقتعالی اعتراف میکند،پس از تجربۀ وحدت شهود،یعنیشهود حقیقت بهگونهای که غیر او دیده نشود،بیشک قادر به ادراک وحدتوجود نیز گشسته است(بیآنکه مراد او از اتحاد،اتحاد به معنای عروج روح انسانیبه عنوان وجودی مستقل و پیوستن آن با وجود مستقل دیگری به نام خدا باشد،که البته آن،چه در اسلام و چه در عرفان اسلامی غیر قابل قبول است)."