چکیده:
باستان شناسانی که در رابطه با زیویه به تحقیق پرداخته اند، نظریات مختلفی درباره سازندگان آثار و سبکهای هنری آن بیان نموده اند. بیشتر آنان با تکیه بر یک شیء منفرد و خاص و با تجزیه و تحلیل نقوش آن و مقایسه آن با نمونه های مشابه از فرهنگ ها و یا محوطه های همجوار منشا اشیاء و یا منشا هنری و سبک آن را به ناحیه مورد نظر منتسب کرده و بر پایه همین مقایسه ها، تمام مجموعه زیویه را تاریخ گذاری کرده اند. از اشتباهات صورت گرفته در مورد سبک شناسی و تعیین قدمت اشیاء زیویه، همزمان پنداشتن تمامی مجموعه به دست آمده از زیویه، است. شاید یکی از دلایل این امر پیدا شدن اکثر آثار گنجینه در تابوت برنزی بوده است. در این مقاله سعی شده تا تمامی سبکهای موجود در زیویه مورد توجه قرار گیرد تا بتوان تاریخ گذاری مطمئن تری را که بتواند تمامی سبکهای مورد نظر و نیز تمامی مواد فرهنگی به دست آمده را شامل شود، ارائه کرد. گاهنگاری پیشنهاد شده، اواخر عصر آهن2 تا دوره ماد را در بر می گیرد.
The archaeologists who have investigated Ziwiyeh have presented different views about the constructors of material culture and its artistic styles. The majority of them، relying on one single object and analyzing its inscription and comparison with similar cases of adjacent cultures and sites، have attributed the origin of materials and artistic styles with respective region، and on the basis of the comparison، have dated all of the collection of Ziwiyeh. What is wrong with them about the stylistics and chronology of objects is that they coincided all the collection of objects found in Ziwiyeh. It seems، one of the reasons for this imagination have been discovery of the majority of treasure items in the bronze coffin. In this research I try to consider all different styles in Ziwiyeh complex and present more suitable dating which includes all styles and material culture. Proposed chronology expands from the end of Iron Age II to the Median period.
خلاصه ماشینی:
"2-گونهای خاص از تزئینات گروهی حیوانات در نقش شیر و شکار(لازم به ذکر است که تأکید برنمایش شیر در آثار هنری دورۀ 4 ب حسنلو و در میان آثار هنری سبک محلی نیز یکی از ویژگیهای شاخصاست)؛او این مقاله را پس از اظهار نظرهای قبلی در مورد هنر خنجرهای ملگونو و کلرمس که توسطهرتسفلد و خانم کنتور ارائه شده بود،ارائه داد.
اما ایننوع ترکیب هنر اورارتویی و عناصر جزئی و اتفاقی از هنر سکایی در زیویه و سایر جاهای دیگر در واقعنوعی هنر مادی و یا هنری است که توسط حاکمان محلی این مناطق در دورۀ جدید عصر آهن 3 صورتگرفته است؛اقوامی که اواخر قرن 7 و تمام قرن قرن 6 در استان مانا که نفوذ ضعیفی را از اورارتوها پذیرفته بود،رشد کردند و با اقتباس نشانهها و سمبلهای آنها و نیز حمایت صنعتگران،هنری محلی را خلق کردند.
یکی از نکات جالب توجه در سبکهای آشوری و اورارتویی موجود در زیویه در زمانمادها این است که در اشیائی که با این سبکها ساخته میشدند،نفوذ سبک محلی در آنها دیده میشود،بهطوری که احتمالا این اشیاء علیرغم اقتباس موضوعات آشوری در نقوش از لحاظ ساخت و پرداخت محلیبوده و با تقلید از نمونههای آشوری و اورارتویی،خود دست به خلق آثار مشابه زده اما از لحاظ کیفیت بهنمونههای اصلی فوق الذکر نمیرسید.
ممکن است این فرض مطرح شود که مانند برخی از آثار باستانشناختی منقول این دوره که در بافتی جدیدتراز ساخت خود قرار میگیرند،برخی از اشیاء زیویه نیز متعلق به دورههای قبل بوده و به خاطر اهمیت،ارزشذاتی،ارثی و غیره حفظ شده و در نتیجه ما انها را در بافتی جدیدتر مییابیم،مسألهای که در دورۀ 4 بحسنلو(عصر آهن 2)با آن مواجهیم."