چکیده:
داستان گذشتن پهلوان از چند مرحله دشوار و پر خطر برای رسیدن به مقصودی معین، یک بنمایه کهن هندواروپایی است که مضمون یا الگوی هفت/ چند خان نامیده می شود. مبنای اساطیری- آیینی این بنمایه، تشرف/ آشناسازی دلاور نوبرنا و اثبات بلوغ پهلوانی اوست. در روایات پهلوانی ایران غیر از رستم و اسفندیار در شاهنامه، یلانی چون فرامرز، شهریار، همای، رستم (برای بار دوم)، بهمن، سام، جمشید و جهان بخش نیز از چند (پنج، شش، هفت و ده) خان می گذرند. این مضمون در داستانهای غیر ایرانی- بویژه اساطیر و حماسه های یونانی- هم شواهد متعددی دارد. استفاده از عناصر اساطیری و عجایب المخلوقات افسانه ای در کنار سختیها و بلایای زمان ایجاد و رواج این داستانها به عنوان موانع و دشواریهای هر خان، وجود دو یا سه راه در برابر پهلوان، بودن راهنما و همراه برای دلاور در مسیر چند خان و قرار گرفتن اژدها در منزل سوم از نکته های درخور ذکر روایات ایرانی هفت/ چند خان است. وجه اشتراک هفت خان حماسه با هفت وادی سلوک و هفت مرحله مهری عبور از آزمونها و دشوارییهایی برای نشان دادن کمال و دستیابی به هدف یا مقامی والاست و این هر سه را باید بازتابهای جداگانه یک مضمون دیرین- بدون تاکید بر ارتباطی از گونه تاثیر و تاثر میان آنها- دانست. نکته دیگر اینکه املای سنتی هفت خان در گذشته ادبی و فرهنگی ایران غالبا هفت «خوان» بوده و محتملا خود فردوسی نیز ترکیب را به همین صورت نوشته است لیکن به دلایلی وجه هفت «خان» درست است و بیرون از متن انتقادی شاهنامه آن را باید هفت «خان» نوشت.
خلاصه ماشینی:
"اشپیگل،مارکوارت،ماسه،هانزن و دکتر خالقی مطلق هفت خان اسفندیار را تقلیدی از داستان رستم دانستهاند(به ترتیب،ر ک:«قطعاتی از اسطورههای ایرانی در نوشتههای گریگور ماگیستروس»،سخنهای دیرینه،ص 37؛و هرود و ارنگ،ص 186؛ فردوسی و حماسۀ ملی،ص 262؛شاهنامۀ فردوسی،ساختار و قالب،ص 114-118؛ «حماسهسرای باستان»،گل رنجهای کهن،ص 20 و 21)و در مقالب نولد که و کریستن سن هفت خان رستم را برگرفته از روایت پهلوانی اسفندیار(ر ک:حماسۀ ملی ایران، ص 94 و 95؛کیانیان،ص 201)دانستهاند؛اما با توجه به نمودهای داستانی گوناگونی این مضمون در روایات ایرانی و غیرایرانی-که در ادامۀ مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد-به نظر میرسد که گذشتن از خطرها برای دستیابی به هدف،یک بنمایۀ حماسی هند و اروپایی است(در این باره،ر ک:«رستم یک شخصیت تاریخی یا اسطورهای؟»،سایه های شکار شده،ص 48؛شاعر و پهلوان در شاهنامه،ص 200)که تجلیات داستانی آن به صورت هفت خان رستم2 ،هفت خان اسفندیار و بعضی داستانهای دیگر-بدون اینکه لزوما به تقلید یکی از دیگری قائل باشیم-ظاهر شده است."