چکیده:
«مکان» یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده ساختار هر داستان کوتاه و بلند است که به گونه ای در آن خودنمایی می کند. نقد هر داستان بدون در نظر گرفتن این عنصر اساسی، بی ارزش و ناقص خواهد بود. مطالعه عنصر مکان در ابداعات داستانی در عرصه نقد ادبی ما بسیار نادر و اندک بوده است و منبع قابل ذکری به زبان فارسی در این زمینه یافت نمی شود؛ بنابراین در این مقاله کوشش شده است که مقدمه ای نظری برای مطالعه عنصر مکان ارائه شود و در این راه عمدتا از منابع غیر فارسی استفاده شده است. هدف نهایی این تلاش، این است که انگیزه ای برای مطالعه عنصر مکان و کمکی در جهت بررسیهای زیبایی شناختی بیشتردر مورد آن باشد. بدین سبب این مقاله کاملا مختصر و عاری از مثالهای تطبیقی است تا مخاطبان و علاقه مندان عرصه رمان، بتوانند آن را مبنایی برای مطالعات خود در این عرصه قرار دهند.
خلاصه ماشینی:
"مکان داستان،لفظی و خیالی است؛یعنی جایی است که زبان،آن را برای برآورده ساختن اهداف تخیلات داستانی و مستلزمات آن پدید آورده است(سمر روحی الفیصل،1995،ص 251)؛بنابراین،متن روایی از طریق واژگان،مکانی تخیلی را خلق میکند که دارای اصول ویژه و ابعاد شناخته شده خود است(سیزا قاسم،1985،ص 74)؛حتی میتوان گفت مکان فنی و هنری بیش از اینکه با واقعیت پیوند داشته باشد با آن فاصله دارد و تنها عامل اتصال میان این دو،قوه تخیل است.
چنانچه مکان در ساختار داستانی سهیم باشد و شخصیتهای داستان به درون آن نفوذ کنند و سپس همین عنصر چنان گسترش یابد که همه روابط میان مکانها،شخصیتها و حوادث را در برگیرد و تأثیری سامان یافته بر آنها نهد در این حالت،مکان به فضا تبدیل شده است(سمر روحی الفیصل،1995،ص 253).
براساس آنچه گفته شد،تنها توصیف مکان به خلق فضای روایی کمکی نمیکند بلکه لازم است عامل انسانی نیز به عنصر مکان نفوذ کند و با آن تعامل و همزیستی داشته باشد و آن را از زاویه دید خود ارائه کند تا از این طریق مکان به عنصری مؤثر تبدیل شود.
توصیف و تصویرسازی ضعیف باعث میشود مکان اصلی داستان به پدیدهای انتزاعی تبدیل شود که حادثهای در آن رخ نمیدهد و شخصیتی در آن نفوذ نمیکند و به صورت تصویری ضعیف بافی میماند که در بهترین حالت پیرایهای لفظی یا تعیینکنندهای عام برای صحنه حوادث است؛همچنانکه از کشف جوانب مختلف شخصیتها عاجز است؛چه این مکان،موسوم به نام القاکننده یک واقعیت خارجی باشد و چه نباشد(همان)."