چکیده:
معرفت انسان به واجب الوجود و توجه به محدودیت های این معرفت، از موضوعاتی است که ابن سینا در فلسفه خود به آن توجه ویژه ای داشته است. از نظر بوعلی با آن که انسان دچار محدودیت های معرفتی بسیاری است، اما باب معرفت الهی به کلی مسدود نمی باشد. از نظر او انسان توانایی نیل به ذات و حقیقت موجودات را ندارد و آن ها را از طریق لوازم و خواص آن ها می شناسد. در باب حق تعالی نیز شناخت از طریق همین لوازم که اوصاف او را تشکیل می دهد، صورت می گیرد. مهم ترین لازم باری تعالی، وجوب وجود است. دیگر اوصاف باری تعالی با وساطت وجوب وجود درک می شود. در باب تصدیق وجود حق تعالی، ابن سینا به شیوه های مختلف ناشی از اختلاف سطح معرفتی انسان ها توجه داشته است. او سطح متوسط تصدیق را ناشی از براهین طبیعی و از سوی عامه مردم دانسته است که از موجودات دیگر بر خداوند استدلال می کنند و سطح عالی تصدیق را ناشی از براهین فلسفی و از سوی صدیقین دانسته است. علاوه بر برهان، شیخ به مشاهده عقلی واجب تعالی نیز توجه داشته است.
خلاصه ماشینی:
"در مسئله تصور واجب الوجود،سؤالات مهمی مطرح است که به آنها اشاره میشود: -با توجه به اختلاف وجودی شدید واجب الوجود از دیگر موجودات،آیا تصور واجب الوجود برایانسان ممکن است؟ -در صورتی که تصور واجب الوجود برای انسان ممکن باشد،آیا این تصور از نوع بدیهی است یااکتسابی؟به عبارت دیگر آیا تصور واجب الوجود برای انسان،به نحو فطری ممکن است یا برایتصور او نیاز به تعریف داریم؟ -در صورتی که تصور واجب الوجود امری اکتسابی باشد،آیا ارائه حد یا رسم برای او ممکن است؟ ابن سینا بر این امر صراحت دارد که کنه و حقیقت واجب الوجود برای عقول بشری قابل درکنیست.
تصدیق واجب الوجود در باب تصدیق وجود خداوند میتوان به سؤالات ذیل اشاره کرد: -آیا ابن سینا تصدیق واجب الوجود را همچون تصور او نیازمند تأمل و تفکر میداند؟یا تصدیقوجود او پس از کسب تصورش،امری بدیهی است؟ -در صورتی که تصدیق واجب الوجود اکتسابی باشد،چگونه میتوان بر وجود واجب به عنوانوچودی که ضرورتا باید محقق باشد،استدلال کرد؟ شیخ الرئیس در آغاز الهیات شفا به صراحت به این مسئله پاسخ داده است.
ابن سینا طریقه معرفت صحیح به واجب الوجود را آن دانسته است که از وجود به موجود واجب و ازعلم به واجب الوجود به فعل او یعنی ممکنات منتهی شود؛گرچه غالب مردم به دلیل ضعف ادراکی وعدم شناخت مفاهیم کلی،نخست به شناخت فعل و خلق خداوند میپردازند و از روی این قرائنوجود او را اثبات میکنند؛ازاینرو میتوان گفت شیخ الرئیس در مسئله معرفت به وجود خداوند،بهتفاوتهای معرفتی انسانها کاملا توجه داشته است:گروهی از مردم،کاملا حسی هستند و شناختخداوند را نیز با وساطت امور حسی آغاز میکنند."