چکیده:
عقل فعال، موجودی برتر از عالم طبیعت، عاری از ماده و احکام آن، قائم به نفس، غیر ذی وضع، و فعلیت صرف است. این عقل، حلقه ارتباط بین مجردات و مادیات و مبدا صدور کثرات جهان مادی است و در کنار تمام افعال مرتبط با تدبیر عالم ماده، نقش برجسته ای در ارتباط با انسان یافته است. از منظر شیخ الرئیس در تمام مراحل حیات آدمی نقش بی واسطه و باواسطه عقل فعال مشهود است. در ناحیه حدوث انسان عقل فعال با عهده دار شدن نقش باواسطه در ایجاد مزاج و نقش بی واسطه در افاضه نفس به مزاج مستعد، خودنمایی می کند. همچنین در استکمال قوای نفس به ویژه قوه عاقله و به فعلیت رساندن عقل نظری و عملی دخالت تام دارد. عقل فعال تنظیم کننده ارتباط نفس ناطقه با عالم غیب، در خواب و در بیداری به شمار می رود و در مسئله نبوت هم به عنوان ملک وحی جلوه گر می شود. نحوه بقای نفوس پس از مرگ به چگونگی ارتباط نفس با عقل فعال وابسته است و نفوسی که به سبب شدت اتصال به کمال علمی و عملی رسیده اند، با مرگ و مفارقت از بدن به مرحله اتصال تام می رسند و باقی به بقای عقل فعال خواهند بود، اما نفوس ناقص که فاقد معقولات بالفعل اند، ارتباطی با عقل فعال ندارند، بلکه با تعلق به نفوس فلکی به مراحلی از کمال دست خواهند یافت.
خلاصه ماشینی:
"ارتباط با قوه مفکره از نظر ابن سینا مفکره،قوهای جسمانی است که در مغز قرار دارد و وظیفهاش این است که هرگاه نفس بخواهد به صورت معقول خاصی بیندیشد،صورت متخیل مناسبی را فراهم آورد تا نفس رابرای اتصال به عقل فعال و دریافت صورت موجود در آن آماده کند.
ابن سینا در شرح پیرامون اموری که انبیاء میبینند ومیشنوند اما دیگران از ادراک آن عاجزند،به این مسئله میپردازد و مینویسد هنگامی که عقلفعال،معقولات را بر نفس نبی افاضه میکند،خیال او نیز این افاضات را دریافت میکند و معقولاترا تخیل نموده،صورت آنها را در حس مشترک میآورد و عظمت و قدرت الهی را به نحو وصف&%04507NTMG045G% ناشدنیای حس میکند و به این ترتیب،انبیا با دریافت اشراقات عقل فعال،به نحو توأمان به کمالنفس ناطقه و کمال قوه خیال نایل میشوند(ابن سینا،1363،ص 119).
نقش عقل فعال در بقای نفوس ناقص از نظر ابن سینا عامل محشور شدن هر انسان این است که قوه عاقله او پیش از مفارقت از بدن،بهفعلیت رسیده باشد،اما نفوسی که در مرحله عقل هیولانی گرفتار مرگ شده از بدن خویش مفارقتمیکنند،برای اینکه بتوانند محشور شوند،باید بالفعل واجد صور معقوله شوند و ازاینرو هنوزاحتیاج به جسم دارند؛منتهی از آنجا که ابدان این نفوس به عالم ماده تعلق دارند،باید به جسمیدیگر تعلق گیرند و آن،جسم فلکی است که به مثابه جسم این نفوس قرار میگیرد تا به واسطه آن،مراحلی از تکامل را طی کنند و واجد معقولاتی شوند و بتوانند در عالم آخرت محشور شوند."