چکیده:
مطالعه و بررسی آیینهای سوگواری در شاهنامه و مقایسه آن با آیینهای سوگواری، که از دیرباز در مناطقی از ایران برگزار می شده است، نشان می دهد که میان روایات داستانی شاهنامه و واقعیتهای تاریخی درباره آیینهای سوگ، شباهتهایی هست. در این مقاله بر آنیم تا با بیان اموری که در برخی شرایط مرگ در این دو فضا رخ می دهد، نخست با هشت دلیل تاریخی صدق حضور آنها را در ایران باستان یادآور شویم و سپس به بررسی تناقض آنها با قوانین جدی و سختگیرانه مذهبی بپردازیم و در راستای پی جویی دلایل این تفاوتها سه پاسخ احتمالی را مطرح سازیم: شمالی- شرقی بودن روایتهایی که این سوگواریها در آنها موجود است. تاثیر خداینامه های شاهی بر وقایع مربوط به سوگ در شاهنامه و یادآوری نقش زرتشت در تعدیل بسیاری از آیینها و از جمله سوگواریهای شدید در ایران باستان.
خلاصه ماشینی:
"چرا علی رغم منع شدید این قبیل رسوم در باورهای دینی،باز هم رنگ تند آیینهای سوگواری در گذشتۀ ادبی و تاریخی ایران به چشم میخورد و اساسا واقعیت زندگی ایرانیان در محور این موضوع تا چه حد بر پایۀ باورهای مذهبی و باید و نبایدها استوار است؟ برای این سؤال سه پاسخ میتوان جست: 1-اگر نیک بنگریم،نفس وجود چنان قوانین سنگین و سختی دربارۀ لزوم پرهیز از سوگواری در متون مذهبی پیش از اسلام و تأکید بر اجرای آن،خود دال بر سابقۀ حضور پر رنگ شیوههای گوناگون برپایی آیین سوگ در میان مردم است.
به این ترتیب یکی از برجستهترین دلایل تفاوت قواعد سوگ و سوگواری در متون مذهبی ایران باستان و شاهنامه در ارتباط مستقیم با منبع فردوسی در بیان این قبیل وقایع قرار میگیرد و لذا میتوان این فرضیه را مطرح ساخت که توصیفات مفصل و پر دامنۀ سوگهای شاهنامه نقل شده از برجا ماندههای خداینامههایی بوده است که تحریر دینی نداشته است؛حتی با احتمال عدم حضور سوگواریهای یاد شده در روایت شاهی خداینامه،میتوان این نکته را یادآوری کرد که خداینامهها تنها منبع کار فردوسی نبوده و در این میان روایتهای شفاهی نیز نقش قابل توجهی را ایفا میکرده است«بویژه روایات سیستان که مجزا[از خداینامهها] به وسیلۀ دهقانان ایرانی..."