چکیده:
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید یکی از ارزشمندترین کتبی است که در شرح و تفسیر نهج البلاغه تالیف شده و مورد نظر پژوهشگران قرار گرفته است ،شارح در شرح و توضیح بنای مشتقات بعضا به نکات زیبا و دقیقی اشاره می کند که غالبا از چشم غیر صاحب نظران دور مانده است مثلا در بنای اسم فاعل های غیرقیاسی به علل تغییر بنای آنها پرداخته که چرا فرضا اسم فاعل از ماده «ساد و جاد» یک بار بر وزن فاعل «سائد و جائد» بنا می شود و یک بار بر وزن فیعل «سید و جید» ؟ یا چرا از ماده «ضیق» که اسم فاعل قیاسی آن «ضیق» است، در قرآن مجید «ضائق» به کار رفته؟ و مواردی از این قبیل، شارح به بنای غیرقیاسی صفات توجه بیشتری دارد و برای هر یک از آنها نمونه هایی آورده است هرچند برخی مترجمان نهج البلاغه با او هم عقیده نیستند مثلا در عبارت «فانتم غرض لنابل» معتقد است، «نابل» اسم فاعلی است که بر نسبت دلالت دارد، مثل «تامر» و «لابن» اما مترجمانی مثل فیض الاسلام یا عبده این عقیده را ندارند.
خلاصه ماشینی:
"«ابن ابی الحدید 172/2» چند نمونه ازاین صفتها در قرآن هم به کار رفته است،{/«لعلک تارک بعض ما یوحیالیک و ضائق به صدرک»/}«هود 12»به نظر زمخشری عدول از صفت«ضیق»به«ضائق»دلالت بر آن دارد که تنگ آمدن سینه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)،حدوثی و گذرا است،از همین رویدر اتصاف تنگی سینه حضرت به جای«ضیق»از«ضائق»استفاده شده است«زمخشری بیتا 382/2»،واژههای«سید و جواد»نیز مثل«ضیق»اند،در صورتی که بر معنای ثبوتی سیادةوجود دلالت داشته باشند،وزن آنها«سید»و«جواد»است و آنجا که معنای حدوثی آنهامنظور باشد بر وزن اسم فاعل خود یعنی«سائد و جائد»به کار خواهند رفت و غرضامام(علیه السلام)در عبارت«دهر عنود»بیان همین نکته است که اسم فاعل«عاند»استفاده نکردهاست 4-2-اسم فاعلهایی که بر وزن فعول و فعیل آمدهاند؛زمن شدید که منظور از«شدید»بخیل است و در قرآن مجید آمده است{/«و انه لحب الخیر لشدید»/}«عادیات 8»«و{/«انسان لربه لکنود»/}«عادیات 6»واژههای«کنود»و«شدید»در دلالت بر معنای ثبوتیمثل«عنود»به کار رفتهاند،لذا در قالب قیاسی اسم فاعل استعمال نشدهاند«ابن ابیالحدید 176/2» 4-3-اسم فاعل بر وزن افعل و فعلا«احمق من الضبع»«الشوه جمع شوهاء بهزن قبیحه الوج اطلاق شود و مذکر آناشوه»استعمال نشده است«همان 224/1 و 56/7» 5-اسم فاعلهای غیر قیاسی اول صیغههایی که اسم فاعل آنها بر وزن فاعل است درحالی که از فعل رباعی بناشدهاند،مثل«یافع»که به نوجوان بالغ اطلاق میشود،ازریشه ثلاثی«یفع»است که بهباب افعال رفته و اسم فاعل قیاسی آن پیش از اعلال«میفع»است«همان 271/6»و از همیندستهاند واژههای«ابقل الموضع فهو باقل»،«اورق النبت و هو وارق»،«اورس و هووارس»[6]و«اقرب و هو قارب،اذا قربت ابله من الماء»در اینباره شارح به کاربرد قیاسیاسم فاعل یافع یعنی به بنای آن از فعل ثلاثی«ینع»نیز اشاره کرده«یجوز ینع الزرع بدون همزه،ینع ینوعا و زرع ینع و یانع،مثل نضج و ناضج و قد روی هذا بحذف الهمزة»«همان 17/9»ابو حاتم سجستانی هم به هر دو وزن قیاسی و غیر قیاسی یانع و مونع اشارهنموده و معتقد است هر دو صیغه به یک معنی به کار میروند."