چکیده:
علم و دین به لحاظ نظری دو جنبه متفاوت از فهم انسان و به لحاظ عملی دو مشغله بنیادی او به شمار می آیند. از آنجا که علم و دین، هر دو درباره حقیقت اظهار نظر می کنند، به ناچار پرسش در خصوص ارتباط میان آنها مطرح می شود. دیدگاه های تمایز، تعارض تلاقی و تایید و مکملیت هر کدام به یک دغدغه اصیل از نحوه ارتباط میان علم و دین توجه کرده و در عین حال حاوی نقاط ضعف و اشکالات اساسی می باشند. روش شناسی برنامه های پژوهشی لاکاتوش، مدل مناسبی برای تبیین نظری نحوه ارتباط میان علم و دین به شمار می آید. با تعدیل در برنامه پژوهشی لاکاتوش می توان نظریات علوم تجربی را به برنامه های علمی– فلسفی و الهیات ادیان توحیدی را به برنامه های دینی فلسفی مبدل ساخت. با ارائه رهنمودهای ایجابی و سلبی در این خصوص، رابطه میان علم و دین را به یک گفتگوی سازنده و غنا بخشی متقابل تبدیل کرد
Since both science and religion، two different aspects of human understanding، make comment on truth، inevitably we should deal with their relationship. Each of the following approaches: Differentiation، Conflict of confluence، confirm and Completion pay special attention on one of the main concerns of science and religion، i.e. relationship between them and its modes. At the same time each of which contained foibles and initial problems.
The Methodology of Scientific Research Programs (MSRP) of Lakatos is an appropriate model for theoretical explanation of the way of relationship between science and religion. Accordingly، each of the theories of experimental science and religious theology are considered as a research program. Every research program contains a hard central core and a protective belt.
خلاصه ماشینی:
"حال که دیدگاه نظریههای علوم تجربی و علم الهیات بهعنوان برنامههای علمی-فلسفی و دینی-فلسفی روشن گشت،رابطه علم و دین به رابطه میان دو برنامه پژوهشی مبدل خواهد شد(شکل 2).
دوم،برای ساختن یک الهیات سازگار با یک نظریه علمی،یا برای تعدیل یک الهیات جهت سازگاری آن با یک نظریه علمی چه روشی را باید دنبال کرد(و بالعکس)؟ البته تذکر این نکته لازم است که رهنمودهای ایجابی و سلبی فوق را میتوان با پژوهشهای بیشتر تکمیل و یا اصلاح نمود،با حفظ این رویکرد که رابطه میان علم و دین رابطه میان دو برنامه پژوهشی است.
چنین رویکردی به مسأله رابطه علم و دین،نسبت به رویکردهای دیگر،دارای ویژگیهای ذیل میباشد: مدل ارائه شده در این مقاله،تمایز اولیه میان علم و دین را مفروض میدارد؛چرا که بر اساس آن،رویکردهای علمی-فلسفی و رویکردهای دینی-فلسفی در کمربند محافظ نظریات علمی و الهیات دینی،نباید بهعنوان هسته سخت یک نظریه علمی یا یک دین توحیدی لحاظ شوند.
قرار گرفتن آنها در هسته سخت نظریات علمی و الهیات ادیان توحیدی به تعارضهای غیرقابل حلی میان علم و دین منجر خواهد شد؛زیرا در صورت بروز چنین امری،یک پیشفرض فلسفی میتواند در قالب یک نظریه علمی جلوه کرده،به تخطئه بنیادیترین ارکان الهیات ادیان توحیدی(همچون توحید و معا)دست زند و در سوی دیگر یک تأویل نظری از دین میتواند در پوشش یک باور اصیل دینی به رد مبانی یک نظریه علمی بیانجامد و در صورت مقاومت مدافعان آن نظریه علمی به تعارضی تمام عیار با آن دامن بزند."