چکیده:
هر فلسفه تربیتی بر یک جهانبینی استوار است؛ جهان بینی قرآنی، آنگونه که سید قطب ترسیم میکند، جهانبینی حرکت یا نهضتی است که فقط با حرکت با قرآن در صحنه درک میشود. دلیل این قاعده این است که جهانبینی اسلامی بر اساس واقعیت هستی و انسان است. این واقعیتنگری در تربیت انسان نیز مورد نظر است؛ نگاه واقعی به انسان و روح و غرایز و فطرت و نیازها و تواناییهای او. به همین سبب است که تربیت قرآنی تربیت واقعگراست؛ جامعه و فرد و روان انسان در نظر گرفته میشود. در تشریع نیز تربیت انسان مورد نظر است که تشریع باید همخوان با اهداف تربیتی و توانایی و طاقت انسان باشد.
Any philosophy of education is based on a worldview; the Qur'ānic worldview، as Sayyid Quṭb delineated، is a worldview of a movement that is understood by moving
along with the Qur'ān in the scene. The reason for this rule is that the Islamic worldview is based on the reality of existence and human being. This realism is taken into account in human training، as well; i.e.، a realistic view on man and his spirit، instincts، needs، and abilities. That is why the Qur'anic training is a realistic training، in which the society، the individual، and human psyche are taken into account. In legislation، human training is also taken into consideration، as legislation should correspond with the educational objectives، abilities، and tolerance of human beings
خلاصه ماشینی:
"آن گاه همه اینها را با افق اعلی و عالم بالا پیوند میدهد و در دل احساس پیوند با خدا را بر اثر بـخششی که میکند، به جوش و خروش میاندازد و دل را متوجه این نکته میسازد که در آنچه میکند و در هر نیت و احساسی که بدان میگذرد، پیوند خویش را با خدای خویش استوار میدارد و آفریدگار هم از کردار و گفتار و پندارش آگاه است؛ (وما تفعلوا من خیر فإن الله به علیم» (۱/۲۲۴) ۲- جنبه تربیتی حکم تشریعی جهاد: نفس و فطرت انسان از خطر گریزان است، اما قرآن با شیوه خاصی فرمان جهاد را ـ که خطر خیز است ـ ابلاغ میکند؛ (کتب علیکم القتال وهو کره لکم وعسی أن تکرهوا شیئا وهو خیر لکم وعسی أن تحبوا شیئا وهو شر لکم والله یعلم وأنتم لا تعلمون)(بقره/٢١٦) «جنگ بر شما واجب (کفایی) گشـته است و حال آنکه (بنا به سرشت انسانی) از آن بیزارید، لیکن چه بسا از چیزی بیزار باشید، در حالی که همان چیز برای شما خیر و خـوبی است و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد، و خدا (بـه رموز کارها آشناست و از جمله مصلحت شما را) میداند و شما (از اسرار امور بیخبرید و مصلحت خود را چنان که شاید و باید) نمیدانید."