چکیده:
زمینه وهدف: از جمله مهمترین عوامل تسهیل و تقویت توان خلاقیت و نوآوری در سازمان، وجود ساختار مناسب و تشکیلات متناسب با اهداف مورد نظر و همسو با تئوریهای سازمان و مدیریت میباشد. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین تئوریهای سازمان و خلاقیت است. ابتدا مبانی تئوریک تئوریهای سازمان مبتنی بر سه رویکرد عقلایی، طبیعی و سیستمی بیان گردیده و سپس رابطه هر یک از تئوریها با خلاقیت و بر اساس نظریه اندیشمندان مورد تحلیل قرار گرفته است. روش: پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش و ماهیت، توصیفی است که از روش تحلیل محتوا برای تحلیل اطلاعات استفادهشده است. بر همین اساس نظریههای اندیشمندان و صاحبنظران از طریق مطالعه کتابخانهای (مروری) جمعآوری و مورد تجزیهوتحلیل محتوایی قرار گرفته است. یافتهها: یافتههای حاصل از بررسی تئوریهای سازمانی در چارچوب اصول و فرضیات سه دسته تئوریهای عقلایی، طبیعی و سیستمی (ساختار، استانداردسازی، ارتباطات، کنترل، تفویض اختیار، تمرکز، انعطافپذیری، رسمیت، آزادی عمل، قوانین و مقررات، ارتباط با محیط و...) بیانگر تأثیر متفاوت هرکدام از آنها بر خلاقیت کارکنان میباشد. نتیجهگیری: تئوریهای مبتنی بر رویکرد عقلایی تأثیر منفی بر خلاقیت داشته و تئوریهای مبتنی بر رویکرد طبیعی تأثیر مثبت بر خلاقیت دارد و مهمتر آنکه تئوریهای مبتنی بر رویکرد سیستمی و باز، تأثیر بیشتری بر خلاقیت دارند و بهطور اصولی انسانهای خلاق و نوآور در اینگونه سازمانها متجلی میشوند. در پایان پژوهش نیز مدل مفهومی با توجه به کلید واژههای مهم ارائه گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"egneS >>رابرت مرتون<<پس از ستایش از ویژگیهای قانونمندی و غیر شخصی بودن بوروکراسیکه منجر به ایجاد درجه بالایی از قابلیت اعتماد و پیشبینی میگردد،خاطرنشان میسازدکه این نوع تطابق میتواند مخرب نیز باشد،زیرا موجب کاهش انعطافپذیری میگرددو چنان برقوانین و مقررات تأکید میگردد که خود آنها معنی نمادی پیدا نموده و درنتیجه قانون از نتایج و اهدافی که برای رسیدن به آنها وضع شده است،مهمتر میگردد،لذا جابجایی هدف صورت گرفته و اثربخشی سازمان کاهش مییابد.
رویکرد سیستمی دربردارنده عدم تمرکز در تصمیمگیری و به پیروی از آن دارای انعطافپذیری و آزادی عمل برای افراد است و از طرف دیگر برتوجه به محیط بیرونیسازمان و حضور پویا و فعال در محیط تأکید دارد و به طور کلی برتوسعه و تغییر تأکیدمیکند و زمینهساز خلاقیت و نوآوری در سازمان است(صادقی مالامیری،1386).
به این ترتیب گزارۀ سوم نیز مورد تأیید قرارمیگیرد،عوامل مهمی همچون انعطافپذیری،آزادی عمل کارکنان،عدم تمرکز درتصمیمگیری،تفویض اختیار،ارتباطات همهجانبه،عدم رسمیت و قوانین و مقررات کمو ارتباط با محیط تأثیر قابل توجهی برخلاقیت کارکنان دارد و نتیجه آنکه،این گونه ازسازمانها،با انسانهای خلاق در درون سازمان مواجه بوده و خلاقیت و نوآوری مرتبا درسازمان وجود خواهد داشت.
بدیهی است تعاملات غیر رسمی درسازمانها و آزادی عمل کارکنان و نیز ارتباط مستمر با محیط میتواند در شکوفایی افکارو ایدهها و به تبع آن خلاقیت نقش بهسزایی داشته باشند و کارکنان خلاق در این قبیل ازسازمانها میتوانند نوآوری را در عرصه رقابت به بهترین وجه ممکن ایجاد نموده و باعثرشد و تعالی سازمان گردند."