چکیده:
مسئله «رابطه خدا با جهان» در اندیشه ارسطو و ابن سینا، محوری ترین پرسش مطرح در این مقاله است. در این مقاله اثبات می شود که نگرش این دو فیلسوف مشایی در مورد خدا از جهات متعددی متفاوت است، ارسطو، با تکیه بر برهان طبیعی و متوسل شدن به مقوله حرکت به اثبات محرک ثابتی دست می یابد که آن را جوهر نام گذاری نموده و شارحان وی آن را خدا نامیده اند. از نظر وی جوهر علت غایی همه حرکات عالم است. در حالی که در اندیشه ابن سینا، خدا به عنوان واجب الوجود وجود محض، معطی وجود به همه کائنات، می باشد. از دیدگاه ارسطو خداوند علت است لیکن، علیت او صرفا تحریکی است. از دیدگاه ابن سینا این علیت ایجادی است و نه تحریکی. وی با تقسیم موجود به واجب و ممکن و اثبات نیازمندی ذاتی ممکنات به واجب، تعالی، مدل نوینی از مناسبات خدا و جهان را مطرح ساخت که بر اساس آن، جهان باویژگی حدوث ذاتی به طور پیوسته از خالق سرمدی فیض هستی دریافت می کند (به عبارت دیگر جهان، همواره به وصف وجوب غیری موجود بوده است). از دیدگاه ارسطو، خدانه تنها خالق جهان نیست، بلکه به آن علم و التفاتی نیز ندارد. از دیدگاه ابن سینا خدا به عالم علم عنایی دارد که سبب افعال اوست. در این جستار که بررسی تطبیقی در خداشناسی فلسفی دو فیاسوف مشایی است، برتری و تفوق حکمت بوعلی بر فلسفه ارسطو آشکار می گردد.
خلاصه ماشینی:
مفهوم اساسي درجهان شناسي ارسطوحرکت است که درجهان طبيعت ودرسراسرهستي جاري است او درکتاب فيزيک (طبيعت )پس از پيگيري مبحث حرکت به اين نتيجه ميرسد که چون حرکت بايد هميشگي وناگسستني باشد، پس ، ناگزير بايد چيزي جاويدان موجود باشد که وجودش متحرک نيست وآن نخستين محرک نامتحرک است (ارسطو، طبيعيات ، ص ٢٥٨).
برهان حرکت ارسطويي مستلزم اثبات وجود خدايي نيست که عالم مسبوق به عدم راآفريده باشد، بلکه تنها وجودي را اثبات ميکند که غايت موجودات است وآنها را با جذبه به سوي خود ميکشد(ژان وال ، ص ٧٦٧).
همچنين در انديشۀ فلسفي ابن سينا خدا (واجب الوجود) خيرمحض ، کمال محض وحق محض است ، زيرا وجودي است که به هيچ روي عدم در ذات و صفات او راه نداشته و همواره بالفعل است ، برخلاف ممکن که به دليل ليسيت ذاتيه وعدم وجوب ذاتي، با نظر به ذاتش عدم را با خود همراه دارد وآنچه اين گونه باشد، از جميع جهات نميتواند مبراي از نقص وشر باشد، پس ممکن رانميتوان خيرمحض دانست (ابن سينا، المبدأ و المعاد، ص ١٧-١٣).
ليکن ، درانديشۀ ابن سينا خدا فاعل و خالق حقيقي موجودات است ، وبرغم ديدگاه ارسطو چنين نيست که جهان مشتمل برمادٔە سابقه و هيولاي ازلي با صوري افاضه شده از علل مفارق باشد، بلکه عالم با همۀ اجزاي پيشين و پسين خود همواره معلول بوده است ، هرچند نتوان براي آفرينش آنها توسط مبدئ المبادي وفاعل حقيقي، آغاززماني خاصي راتعيين نمود.