چکیده:
مساله ارتباط احکام اخلاقی با واقعیت از مسائل مهم فلسفه اخلاق است. گروهی که اکثریت فیلسوفان اخلاق مغرب زمین را تشکیل می دهند، به نفی آن پرداخته و در مقابل، گروهی نیز آن را پذیرفته اند. در این نوشتار با مطرح نمودن انتقادها و پیامدهای نادرست نفی رابطه اخلاق و واقعیت بر ارتباط آن دو، تاکید شده است. مهمترین پیامد نفی رابطه میان آن دو، مساله نسبیت اخلاقی و در نتیجه نفی هر گونه بحث و تبادل نظر درباره آن است؛ چیزی که هیچ عالم صاحب گفتاری در عمل بدان پای بند نیست. دیگر پیامد مهم نفی رابطه یاد شده، انشایی بودن احکام اخلاقی است که این امر به نوبه خود پیامدهای ناپذیرفتنی بسیاری به دنبال دارد. از نظر نگارنده، گزاره های اخلاقی ضرورت دارد و ضرورت آن از ملاحظه تاثیر فعل اخلاقی در کمال فاعل آن به دست می آید و این نظریه را می توان بطور غیر مستقیم از گفته های همه فیلسوفان اخلاق که فعل اخلاقی را هدفمند می دانند، به دست آورد.
خلاصه ماشینی:
"پرسشهای اساسی که در این باره مطرح میشود به قرار زیر است: آیا تکلیفهای اخلاقی مانند باید راست گفت؛ نباید دروغ گفت، حقایقی عینی است و درخارج از ذهن و احساسات متکلم وجود دارد؛ یا اموری ذهنی است اگر چه بطور غیر مستقیم از خارج حکایت میکند و یا اموری ذهنی است که هیچ گونه حکایت خارجی ندارد یعنی اعتباری است؟ به بیان دیگر، سرچشمه حکمهای اخلاقی چیست؟ آیا واقعیت و عینیت خارجی یا آنچه بدان مربوط است منشأ پیدایش حکمهای اخلاقی است و یا ذهنیت، احساسات و سلیقهها و بالاخره اعتبارهای مربوط به متکلم علت پیدایش آنها است؟این پرسشها پرسش دیگری را به دنبال دارد و آن این است که آیا گزارههای اخلاقی، گزارههای اخباری است یا انشایی؟ به تعبیر دیگر، آیا گزارههای اخلاقی مانند گزارههای علوم توصیفی هم چون فیزیک، شیمی، زیستشناسی و نجوم است یا مانند گزارههای علوم دستوری هم چون منطق، دستور زبان، حقوق، زیباییشناسی است؟ این پرسش نیز، پرسش دیگری را به دنبال دارد و آن این است که اگر گزارههای اخلاقی با گزارههای دیگر علوم تفاوت دارد، تفاوت آن در موضوع است یا محمول و یا رابطه آن؟ به دیگر سخن، موضع قضایای اخلاقی، اموری عینی و واقعی است یا ذهنی و اعتباری؟ و نیز محمول آن گزارهها چگونه است؟ و همین طور، رابطه آنها؟ این پرسش نیز به نوبه خود به پرسش دیگر بستگی دارد و آن این است که موضوع گزارههای اخلاقی چیست تا درباره واقعیت یا اعتبار آن سخن بگوییم و نیز محمول چنین گزارهایی چیست؟ حاصل پرسشهای مطرح شده به ترتیب اولویت بدین قرار است:1- موضوع و محمول و رابطه گزارههای اخلاقی چیست؟2- آیا موضوع و محمول و رابطه این گونه گزارهها واقعی است یا اعتباری ؟3- تفاوت گزارههای اخلاقی با دیگر گزارهها در چیست و آیا مانند گزارههای علوم توصیفی است یا دستوری؟ و آیا گزارههای اخباری است یا انشایی؟4- پرسش مهم و آخر این که رابطه اخلاق با واقعیت چیست؟در پاسخ به پرسش نخست میتوان پرسش دیگری را جایگزین آن ساخت تا پاسخ به آن، اندکی روشنتر باشد و آن این که آیا گزارههای اخلاقی از نظر موضوع محدودیت دارد؟ اگر چه در تفکر سنتی اخلاقی، غالب یا همه گزارههای اخلاقی، موضوعاتی مانند راستی، دروغ، قتل، کینه، زیان رسانی، فداکاری و مانند آن محدودیت دارد، ولی آیا این امر بدان معناست که موضوعات دیگر را نمیتوان در گزارههای اخلاقی به کار برد؟ حتی همان تفکر سنتی اخلاقی نیز چنین گمانی ندارد."