چکیده:
عرفان و تصوف اسلامی یکی از جریانهای مهم فکری و فرهنگی است که از زمان پیدایش تاکنون تاثیرات فراوانی بر فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و زبان و ادبیات فارسی بر جای گذاشته است. از این جهت ضروری است تا ابعاد مختلف این طریقه فکری و عملی شناخته شود. یکی از راههای شناخت هدف، موضوع و غایت این طریقه و پیبردن به ابعاد تاریخی، محتوایی و سیر تحولات آن بررسی و تحلیل تعاریفی است که مشایخ این طریقه از صوفی، عارف، تصوف و عرفان ارائه کردهاند. این مقاله بر آن است تا با نقد و بررسی این تعاریف به شناخت بهتر این جریان فکری ـ عملی برسد و باعث آشکارشدن زوایای پنهان آن شود تا شناخت بهتری درباب مسائل مربوط به این جریان به دست دهد. برای رسیدن به این هدف، ضمن مراجعه به دیدگاههای بزرگان و پیروان عرفان و تصوف، سعی در ترسیمکردن چارچوب فکری و عملی این طریقه و تبیین دیدگاه صوفیان و عارفان میشود.
Islamic mysticism and Sufism are among important mental and cultural issues which have influenced Islamic – Iranian culture and Persian language and literature profusely. So the various dimensions of this mental and practical school must be revisited. One way to approach the subject and the end of this school as well as the history and content and changes is to examine the definitions which the pioneers and leading Sufis have provided. In this article، we have a critical look at these definitions in order to know this mental- practical school better and to clarify its hidden dimensions of that. To thi
s end، in addition to referring to the leaders and followers of Sufism، their mental and practical framework will be illustrated.
خلاصه ماشینی:
"در واقع،این تعاریف از مراتب عرفانی مشایخ خبرمیدهد و اگر عارفی از عرفان و تصوف دو یا چند تعریف متفاوت به دست داده باشدعجیب و غیر طبیعی نیست،زیرا هریک از آنها در مرتبهای از مراتب عارف بیان شدهاست؛مثلا،این سخن ابو بکر طمستانی دبارۀ تصوف که«التصوف اضطراب فاذا وقعسکون،فلا تصوف»(سلمی،1372:474)نشان میدهد که وی مراحل ابتدایی سلوکرا طی کرده و به مرحلۀ والاتری رسیده است،اما هنوز تا رسیدن به بقا و توحید راهدرازی در پیش دارد؛با این سخن جنید که«ما تصوف از قبیل و قال نگرفتیم،ازگرسنگی[یافتیم]و دست داشتن آرزو و بریدن از آنچه دوست داشتیم و اندر چشم ماآراسته بود»(قشیری،1374:51؛سلمی،1372:158)اشاره به دوران آغازین سلوک ومراحل ریاضت و تزکیۀ نفس دارد.
یا«التصوف ترک التکلف»که در عوارف المعارف سهروردی بدون ذکر نامگوینده آمده است(سهروردی،1364:116)که به ذهن میرساند که از خودسهروردی است و درعینحال عز الدین محمود کاشانی نیز در مصباح الهدایه بدونذکر نام گوینده و با عبارت«گفتهاند»آورده است(کاشانی،1372:346)که در اصلاز ابو عبد الله رودباری،از صوفیان سدۀ چهارم هجری است که اصل آن را خواجهعبد الله انصاری بدین شکل ضبط کرده است:«التصوف ترک التکلف و استعمالالتظرف و حذف التشرف»(انصاری،1362:552)،یا این تعریف که«التصوف کلهخلق فمن زاد علیکم فی الخلق زاد علیکم فی التصوف»که ابو نجیب سهروردی بهکتانی(سهروردی،1383:226)و هجویری به امام محمد باقر(ع)منسوب میکند(هجویری،1358:44).
این نکته درخور توجه است که از صوفیان مشهور و مشایخ بزرگ این طایفه شماری معدود تصوف و عرفان را براین مبنا تعریفکردهاند؛مانند سری سقطی،جنید بغدادی،ذو النون مصری و شبلی و بیشتر تعاریف ازعدهای دیگر که شهرت کمتری دارند مانند محمد راسبی،عبد الله منازل،حصری،ابی سعدان،سیروانی،نخشبی،ابو جعفر علوی و ابو یعقوب سوسی ارائه شده است."