چکیده:
علوم سیاسی از سال 1277 که پایش به کشور ما باز شد تا زمان حاضر شاهد فراز و نشیب فراوان بوده است. این رشته در سال 1313 در دانشگاه تهران ذیل رشته حقوق قرار گرفت و به دلیل متاثر بودن از آن، رنگ و بوی فرانسوی داشت. در فصلی دیگر، این سلطه از بین رفت و گرایش های اثبات گرایانه و انگلوساکسونی جایگزین شد. طبق یک طبقه بندی می توان آسیب های مرتبط با این رشته را به آسیب ها ی مربوط به نظام سیاسی ـ اجتماعی (شامل عدم وجود راهبرد جامع، ارتباط با گفتمان مسلط، توسعه ناکافی نهادهای مدنی علمی، توهم استغنا از علوم سیاسی، ارتباط ناقص با دستگاه های اجرایی، ابهام وحدت دو نهاد حوزه و دانشگاه، نابسندگی معیارها، دست دوم بودن علوم انسانی و فرار نخبگان)، آسیب های مربوط به اندیشمندان (اعم از تحویل علوم سیاسی به علوم دیگر، ابهام ارتباط سنت و تجدد، رضایت بخش نبودن سطح دانش سیاسی اسلامی، ابهام در بومی سازی، ابهام در اسلامی سازی، ناکافی بودن مطالعات بینارشته ای، بحران روش، آشفتگی مفاهیم، خودسانسوری، مردمی نبودن زبان و ایدئولوژیک و سیاست زده شدن علوم سیاسی) و آسیب های مرتبط با دانش پژوهان (شامل عدم تناسب با سطح دانش پژوهان و بحران کار) تقسیم نمود.
Political science since its introduction in Iran in 1277/1888 has undergone lots of ups and downs. This course became a sub-division of law course at Tehran University in 1313/1934 and because of being influenced by law، took a French flavor. In later stages، this domination disappeared and was replaced by positivistic and Anglo-Saxon trends. Based on a classification، the shortcomings of this discipline could be classified in politico-social problems (including lack of comprehensive strategy، its relation to dominant discourse، insufficient development of civil and scientific institutions، illusion of irrelevance of political science، improper relation with executive system، ambiguity of unity of university and Hawzeh، insufficient criteria، second-orderness of political science and brain drain); shortcoming in part of scholars (such as reduction of political science to other sciences، ambiguity of the relation between tradition and modernity، unsatisfactory level of Islamic political knowledge، vagueness of indigenization، vagueness of Islamization، insufficient interdisciplinary studies، method crisis، confusion of concepts، self- censorship، absence of popular language and politicization and ideologicization of political science)and shortcomings in part of students (including disproportion with students’ level and employment crisis).
خلاصه ماشینی:
"طبق یک طبقهبندی میتوان آسیبهای مرتبط با این رشته را به آسیبهای مربوط به نظام سیاسی-اجتماعی(شامل عدم وجود راهبرد جامع،ارتباط با گفتمان مسلط،توسعه ناکافی نهادهای مدنی علمی،توهم استغنا از علوم سیاسی،ارتباط ناقص با دستگاههای اجرایی،ابهام وحدت دو نهاد حوزه و دانشگاه،نابسندگی معیارها،دست دوم بودن علوم انسانی و فرار نخبگان)،سیبهای مربوط به اندیشمندان(اعم از تحویل علوم سیاسی به علوم دیگر،ابهام ارتباط سنت و تجدد،رضایتبخش نبودن سطح دانش سیاسی اسلامی،ابهام در بومیسازی،ابهام در اسلامیسازی،ناکافی بودن مطالعات بینارشتهای،بحران روش،آشفتگی مفاهیم،خودسانسوی،مردمی نبودن زبان و ایدئولوژیک و سیاستزده شدن علوم سیاسی)و آسیبهای مرتبط با دانشپژوهان (شامل عدم تناسب با سطح دانشپژوهان و بحران کار تقسیم نمود.
علم سیاست در ایران از بدو تأسیس تا به امروز سه دوره را پشت سر گذاشته است: -از تأسیس مدرسه علوم سیاسی تا دانشگاه تهران؛ -از تأسیس دانشگاه تهران تا پایان دهه 1350؛ -از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون.
6. ابهام وحدت دو نهاد حوزه و دانشگاه:توسعه علوم انسانی و ارتباط علوم سیاسی با مطالعات دینی در ایران اسلامی چندان مشخص از«وحدت»حوزه و دانشگاه به دست داده نشده (و یا لااقل تعریفی اجماعی و مشخص توسط مسئولان نظام اتخاذ نشده)،این امر نیز در هالهای از ابهام فرو رفته است.
بسیاری از اساتید رشته علوم سیاسی هنوز با مبنا قرار دادن پارادایم اثباتگرایانه{o1o}تدریس میکنند؛ و نهتنها به بومی شدن و اسلامی شدن این دانش توجهی ندارند،بلکه حتی به مکاتب نقاد اثباتگرایی در خود غرب نیز بیتوجهان.
شاید بر این اساس بود که دانشگاه تهران در بهار سال 1387 سرفصلهای جدیدی برای کارشناسی علوم سیاسی تهیه کرد که در آن گرایشهایی در همان مقطع برای دانشجویان مشخص شده بود:1."