چکیده:
نظریه اخلاقی سارتر مشکلات خاصی دارد که نمیتوان به آنها بیتوجه بود. او با داشتن مبنایی الحادی، اندیشههای اخلاقی خود را بر نوعی نگرش اومانیستی ملازم با حذف واجبالوجود مبتنی ساخته است. انسانمحوری، نفی رئالیسم اخلاقی، امکان نداشتن دوستی با انسانهای دیگر، ناکارآمد بودن قوانین اخلاقی در تنظیم رفتارهای انسانها، ارائه ندادن معیار مناسب برای تنظیم رفتارها، و بیمعنا شدن اخلاق یا ترویج نوعی آنارشیسم اخلاقی، ازجمله پیامدهای اندیشههای اخلاقی سارتر است که بهطور قابل توجهی از اعتبار این نظریه میکاهد. این نوشتار بر آن است تا ضمن تحلیل نظریه اخلاقی سارتر، برخی از اشکالات آن را نشان دهد. روش این مقاله در مراجعه به آرا، استنادی و در تبیین محتوا، تحلیلی ـ انتقادی است.
خلاصه ماشینی:
"127 با این حال، او برای دفاع از اصل آزادی انسان، به نفی خداوند حکم کرده و آن را امری خودمتناقض میداند تا بتواند فلسفه خود را بر خودبنیانی بشر پایهریزی کند: نه تنها خدا به عنوان یک واقعیت وجود ندارد، بلکه اصلا خدایی نمیتواند باشد، زیرا تأکید کردن بر وجود خدا، در واقع، اعلام کردن یک قضیه متناقض با لذات است.
143 براساس این اصول روشن میشود گفت که تئوری اخلاقی سارتر بر چهار عنصر کلیدی، یعنی اومانیسم الحادی، فردگرایی، مسئولیت، و نادیدهگرفتن «دیگری» به منظور حفظ آزادی مطلق فردی، مبتنی شده است، به گونهای که هر فرد انسانی از عالم خاص خود بهرهمند بوده و با انتخابها و رفتارهای خود، هویت وجودی خود را گام به گام به سمت خداشدن، خلق میکند.
سارتر با خداناباوری رادیکال خود امکان ارائه هرگونه نظریه اخلاقی بر مبنای ارزش رئال را نفی میکند، چراکه در این صورت، تنها در عالم انسانی است که ارزشها، از جمله ارزشهای اخلاقی معنا مییابند و بیرون از انسان و عالم انسانی هیچگونه ارزش اخلاقی یافت نمیشود.
اگر تنها ملاک فرد برای رفتارش آن چیزی است که خود فرد به صورت آزادانه انتخاب میکند، چه دلیلی برای این وجود دارد که یک خرابکار ادعا نکند به وسیله انجام اعمال خرابکارانهاش سعی دارد که به آزادی خود احترام گذاشته، فعل ارزشمند اخلاقی انجام دهد؟ براساس مبانی اخلاق اگزیستانسیالیستی سارتری، یک آنارشیست به سهولت میتواند نتیجه بگیرد که او حق دارد در مقابل دشمنانش از خود دفاع کند.
Kingston, Frederick, French Existentialism: A Christian Critique, London: Oxford University Press, 1961."