چکیده:
به اعتقاد ملاصدرا، سه عالم کلی وجود تحقق دارد: 1) عالم محسوسات که همان عالم دنیاست. 2) عالم مثال، یعنی عالم صور مقداری که عینا نظیر عالم محسوسات است، با این تفاوت که عاری از ماده می باشد. 3) عالم معقولات که مجرد از ماده و خواص مادی است. از طرف دیگر انسان دارای سه نوع ادراک است: 1) ادراک حسی 2) ادراک خیالی 3) ادراک عقلی. انسان حقیقتی است که وجود به اعتبار هر قوه ای از قوای ادراکی خود، در یکی از عوالم وجود واقع می شود، بدین گونه که با درک محسوسات، در عالم حس؛ در حال ادراک خیالی، در عالم مثال و در حال ادراک کلیات و معقولات، در عالم عقول قرار می گیرد. در این مقاله، هر یک از مراتب ادراک با مراتب وجود مقایسه و این نتیجه حاصل شده است که از نظر ملاصدرا مراتب ادراک که در درون خود آدمی است، با مراتب وجود بیرونی تطابق دارد.
خلاصه ماشینی:
وی سپس توضیح می دهد که نفس انسانی هنگامی که بـه یکـی از موجـودات خارجی می رسد، به سبب شفافیت و تجردی که نفس دارد، صورت های عقلی و خیالی و حسی حاصل می شود؛ همان گونه که نقش این اشیاء در آینـه مـنعکس مـی شـود بـا ایـن تفاوت که نقشی که درآینه پیدا می شود، نوعی قبول و پذیرش است ، در حـالی کـه آنچـه برای نفس حاصل می شود، نوعی فعل و ایجـاد اسـت یعنـی نفـس ، نـسبت بـه صـورت پذیرنده نیست ، بلکه سازنده و آفریننده نیز هست .
بدین ترتیب ملاصدرا ادراک اکثر انسان ها را در حد ادراک خیالی و فاقـد ادراکـات عقلی می داند و می فرماید: برای هر کس ایـن امکـان اسـت کـه صـورت حیـوان را بـه گونه ای لحاظ کند که به حسب آن (حیوان ) نه مقـدار خاصـی داشـته باشـد، نـه مکـان خاصی ، نه وضع خاصی و نه زمان خاصی ، و همین طور صورت انـسان عقلـی را کـه مجرد از عوارض مادی است تعقل کند، یعنی انسان بحت و خالصی کـه از تمـام آنچـه غیر از انسانیت است - یعنی وضع و کم و أین خاص - مجرد باشد، با این همه چیزی از مقومات و قوا و اعضایش حذف نشود، به طوری که او را دارای سر، صـورت ، چـشم ، دست ، پا و شکم تعقل کند،اما اندکی از افرادند که امکان این گونه ادراک را دارند زیـرا آنچه که برای بیشتر مردمان میسر است ، آن است که در ذهن خود صـورتی «خیـالی » از یکی از افراد ماهیت ، مثلا ماهیت انسان را تصور می کنند و هنگامی که بـا فـرد دیگـری روبرو می شوند «مابه الاشتراک » این دو فرد را از «مابه الاختلاف » آن دو جدا و حیثیـت اشتراک و اتحاد آن دو را به نحو ادراک خیالی درک می کنند؛ نهایتا آنچه که در این میان به دست می آید، صورتی خیالی است که بین دو یا چنـد فـرد از نـوع واحـد مـشترک است ، بدون آنکه از تمام مشخصات و زواید مادی تجرید شـده باشـد (همـان ، صـص .