چکیده:
شیخ رمان نویسی الجزائر، «طاهر وطار» از جمله ی نویسندگان معاصر است که می توان الجزائر را با تمام فرازها و نشیبهایش در همه ی نوشته هایش دید. رمان «الزلزال» از رمانهای مشهور اوست که در آن به مساله ی «قانون اصلاحات ارضی» 1971 در الجزائر اشاره می کند. این رمان به نوعی بیان کننده ی اندیشه ها و دیدگاه-های«وطار» است، زیرا که وی به سوسیالیسم به عنوان راه چاره ای برای درد و رنجهای الجزائر معتقد بود. جهان بینی پنهان اثر در ستایش اشتراکی بودن و بیزاری از فئودالها و اشراف بورژوا (طبقات سرمایه داران استثمارگر) است که باعث گونه ای رویارویی متناقض بین رخدادها و مکانهای شهر و ضد قهرمان داستان شده که برخاسته از برخورد ضرورت بین اردوگاه دهقانان با فئودالها و اشراف بورژوا است. رمان«الزلزال» رمان پیکار گفتمان طبقات است. این پژوهش با دیدگاه جامعه شناسی«گلدمن» بررسی می شود که به دنبال پیوندهای ساختاری بین اثر ادبی و جهان بینی نویسنده است.
خلاصه ماشینی:
"(همان:56)یا در جایی دیگر اهل شهر راکه بر اموال اشراف و فئودالها دستاندازی کردهاند،مورد نفرین قرار میدهد و خواهان منقرضشدن دودمان مردم الجزایر و عقیم شده زنانشان است و احساس میکند این کشور فقط مال اوو همطبقههایش از اشراف و فئودالها است و اگر خداوند زلزلهای نازل نمیکند،به برکت وجوداینهاست و آنها را به زلزله آمده در قرآن هشدار میدهد:«إن زلزلة الساعة شئ عظیم...
(بلحسن،1989:136) سرانجام شیخ هنگامی رقم میخورد که خویشاوندان خود را برای اجرای نقشهاش نمی-یابد؛چرا که اولی شهید شده بود و خویشاوند دومیش افسر شده و کار مردم دست اوست و باافکار شیخ مبنی بر فریب حکومت موافقت نمیکند و خویشاوند دیگرش نیز به فردی انقلابیتبدیل شده که در دید شیخ،کمونیست و کافر شده و دارای افکاری نابودگرانه است و همهیاینها نوعی احساس یأس و ناامیدی به شیخ میدهد که خود را مومن واقعی میپندارد و می- خواهد خودکشی کند که موفق نمیشود و به دست پلیس دستگیر و روانهی تیمارستان میشود:«جئت أقطع الطریق بین الحکومة و بین أراضی،بتسجیلها علی أقاربی،شرط أن لا یحوزوها أوینالوا ثمارها إلا بعد أن أموت.
»(همان:97) نکتهای که در این مقطع باید مورد توجه قرار گیرد،این است که«وطار»برخلاف دیگرمنتقدان و نویسندگان عرب با تمدن غربی مخالف نیست و از آن دوری نمیکند و حتی درجایی که میبیند،مردم برای رفع نیازهای خود نیازمند کار هستند اما شغلی برای آنها وجود ندارد،اعتراض میکند که چرا درهای اروپا را بر روی مردم بستهاند:«من واجب الحکومة أنتبنی لهم مصانع و تشغلهم."