چکیده:
در این نوشتار به دنبال آن هستیم تا موضع صدرالمتألهین را در حل بعضی مسائل بنیادی اخلاق، از قبیل عینیتگرایی یا ذهنیتگرایی، نتیجهگرایی یا تکلیفگرایی، وظیفهگرایی یا فضیلتگرایی، که ذهن فیلسوفان دین و اخلاق معاصر را به خود مشغول ساخته است، درک و دریافت نماییم. از این رو با کنکاش در منظومه فلسفی ملاصدرا نخست مبانی و پیشفرضهای وی، متناسب با مسائل مذکور، استخراج گردید، و آن گاه از دریچه مبانی یادشده، نگاهی به چشمانداز وی در اخلاق انداختیم، و پاسخ مسائل مذکور را جویا شدیم. در بازخوانی نظریات این فیلسوف اسلامی فطرتگرایی را میتوان به عنوان محوری در حل مسائل مزبور معرفی کرد. ملاصدرا بر اخلاق به عنوان امری فطری و تمایز بخش نوعیت انسانها به لحاظ فطرت ثانویه انگشت مینهد. نتیجة پژوهش حاضر دریافت تصویری از جمع بین عینیتگرایی و ذهنیتگرایی، نتیجهگرایی و تکلیفگرایی، فضیلتگرایی و تکلیفگرایی بر اساس مبانی هستی شناختی ملاصدرا همچون اصالت وجود، و وحدت تشکیکی آن، ضرورت و سنخیت علت و معلول، حرکت جوهری نفس، و اتحاد آن با بدن، نقش سازندة علم و عمل در اخلاق، خیربودن غایات نسبت به فاعل آن، عینیت کمال مطلوب، رابط بودن مخلوقات نسبت به واجب تعالی، فطری بودن اصول کلی اخلاقی، و بر محوریت فطرت گرایی وی است.
خلاصه ماشینی:
"2- فاعل شناسا براساس مبانی نهایی ملاصدر همانطور که عالم یک وجود ظلی منبسط میباشد که واجد سه مرتبة عقل، مثال و ماده است، نفس انسانی نیز یک وجود بسیط و مجرد است که در عین بساطت و تجرد خود میتواند در مسیر حرکت اشتدادی دارای سه مرتبة عقل و خیال و حس شود.
با این حال، اگر ماده را ضعیفترین مرتبة ظهورات در نظر بگیریم، نه حیثیت فقدان ضعیفترین مرتبه، میتوان ظهور علمی شیء را، و لو بسیار اندک، به ماده نسبت داد: «کان للنبات بل الجماد إدراک علی نمط آخر یعرفه المکاشفون» (ملاصدرا، 1363، ص505) همچنین، طبق بیان مذکور، حقیقت علم همان علم حضوری میباشد و علم حصولی نیز نوع خاصی از علم حضوری است.
در این مقام اگر فاعل شناسا بخواهد براساس ماهیت منتزع از ظهور عقلی شیء، تعریفی ازشیء ارائه دهد، یقینا تعریف حقیقی میباشد؛ چرا که مشکلات مراتب مادی و مثالی شیء را که همان حرکت و عرضی بودن است، دارا نمی باشد.
5- فاعل شناسا در مرتبة مادی یا مثالی حقیقت شیء یا همان حقیقت عقلی را از دور و از ورای حجاب ماده و ابعاد ادراک میکند که البته چنین ادراکی نوعی علم حضوری است.
6- فاعل شناسا به خاطر ادراک از ورای حجاب ماده و مثال، گمان میکند که ماهیت شیء نزد وی حاضر است و نه وجود آن، لذا میپندارد، علم حصولی قسیم علم حضوری میباشد."