چکیده:
مقاله حاضر مشتمل بر سه بخش است: در بخش نخست، تحولات شعر معاصر عربی از عصر نهضت به بعد بررسی و پس از ذکر عوامل تحول ادبی، دگرگونی های پدیدآمده در شعر عربی و تاثیرپذیری آن از ادب غربی بیان شده است. بخش دوم مقاله، به بررسی عوامل جامعه شناختی تحول ادبی در کشور ما که به بیداری اجتماعی فکری مردم ایران منجر شد و درنهایت، زمینه ایجاد انقلاب مشروطه را فراهم ساخت، اختصاص دارد. در این مورد، دیدگاه های جامعه شناختی باختین و لوتمان مدنظر قرار گرفته و درپی آن، ویژگی های شعر این دوره بیان شده است. در بخش سوم مقاله، اشتراکات ادبی شعر پارسی پس از عصر مشروطه و شعر عربی پساز عصر نهضت بررسی شده که این اشتراکات، هم در بیان عوامل تحول و هم در تحولات ادبی پدیدآمده در شعر هر دو ملت یکسان است.
The present article includes these sections: The first section discusses transformations of contemporary Arabic poetry from the movement era onwards.
The second section discusses sociological aspects of the literary transformations in our country which resulted in preparing the ground for the Constitutional Revolution. Characteristics of the poetry in this era are also discussed in this section. In the third section، the similarities of Persian poetry after the Constitutionalism era and Arabic poetry after the movement era are compared.
خلاصه ماشینی:
"در واقع،از این زمان به بعد است که عوامل گوناگونی همچون تأسیس نخستین روزنامه به نام وقایع اتفاقیه(1850)و تأسیس مدرسۀ دار الفنون(1851)و آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم ایران به دنبال قراردادهای سیاه گلستان و ترکمنچای روس با ایران در سالهای 1813 و 1828 و از دست رفتن بخشی از سرزمین ایران به سبب بیکفایتی و بیمقداری شاهان قاجار،بیدارگریهای اصلاحطلب بزرگ دینی-اجتماعی سید جمال الدین اسد آبادی و اعزام دانشجو به خارج از کشور از دورۀ عباس میرزا و قائم مقام فراهانی(1858)،موجبات بیداری سیاسی-اجتماعی ملت ایران را فراهم آورد و به دنبال آن،تحول ادبی نیز در شعر پارسی پدیدار شد؛چه،دگرگونی ادبی،زاییدۀ دگرگونی سیاسی-اجتماعی و فکری آن ملت است.
عواملی که موجب تحول ادبیات شد،در هر دو ادبیات همسان است: در ادب فارسی و عربی،به دنبال بیداری سیاسی مردم ایران در پی بیکفایتی سلسلۀ قاجار و از دست رفتن بخشهایی ازخاک ایران در معاهدههای گلستان و ترکمنچای و در جهان عرب به دنبال نفوذ استعمارگران در کشورهای عربی مثل مصر و سوریه و رشد آگاهی اجتماعی و فکری در پی آشنایی تدریجی این ملتها با جهان غرب و تأثیر پذیری از اندیشه،فرهنگ و جلوههای تمدن و تفکر غربی و بهرهگیری از جلوههای زندگی غربی، که در مرحلۀ نخست جنبۀ تقلیدی محض داشت و به تدریج به نوعی جذب فرهنگی و تأثیرپذیری فکری تبدیل شد،زمینههای این تحول و جنبش فکری،اجتماعی و سیاسی فراهم آمد."