چکیده:
توانایی درک این موضوع که دیگران واجد حالات ذهنی ای همچون افکار، تمایلات و عقایدی هستند که می تواند با حالات ذهنی خود فرد و یا واقعیت متفاوت باشد ” تئوری ذهن “ نامیده می شود . در این مقاله ابتدا سعی خواهیم کرد مبانی نظری چیزی که امروزه به تئوری ذهن معروف شده است را تبیین کنیم و سپس با مرور تحقیقات منتشر شده در زمینه رشد تئوری ذهن در کودکان ناشنوا، در پی پاسخ دادن به دو سؤال خواهیم بود، آیا کودکان ناشنوا با تأخیر به تئوری ذهن می رسند؟ و آیا ناشنوا بودن والدین تأثیری بر رشد تئوری ذهن در کودکان ناشنوا دارد؟ برخی از نظریه پردازان معتقدند که رشد تئوری ذهن وابسته به تجربه زبانی است، در نقطه مقابل نظریه پردازانی هستند که معتقدند رشد تئوری ذهن وابسته به یک عملکرد اجرایی است . برخی از پژوهشها عملکردهمراه با تأخیر ناشنوایان را در رسیدن به تئوری ذهنی نشان داده اند . از سوی دیگر پژوهشهایی نیز عدم تأخیر در تئوری ذهن کودکان ناشنوا را نشان داده اند . نتایج تحقیقات در زمینه تأثیر ناشنوا بودن والدین بر رشد تئوری ذهن در کودکان ناشنوا حاکی از آن است که کودکان ناشنوایی که در واقع ناشنوای نسل دوم هستند و والدین ناشنوا دارند در مقایسه با کودکان شنوا تأخیری در رسیدن به تئوری ذهن نشان نمی دهند و عملکردی مشابه با آنان دارند .
خلاصه ماشینی:
"راسل و همکاران(8991)نیز به بررسی رشد تئوری ذهن در کودکان ناشنوا پرداختند،آنها معتقدند که هم براساس زمینههای نظری و هم یافتههای پترسون و سیگل(5991)انتظار میرود کودکان ناشنوا به ویژه آنهایی که والدین شنوا دارند مشکلاتی در تئوری ذهن داشته باشند،علاوه بر آن،پذیرش این نکته که محدودیت در تجربیات اجتماعی در سالهای اول زندگی که ناشی از ناشنوایی هستند باعث تأخیر در رشد تئوری ذهن بشود منطقی به نظر میرسد،ولی آنها پیشبینی میکنند که این امکان وجود دارد که عملکرد در تئوری ذهن با افزایش سن و تجربیات بهبود یابد.
این تفاوت در گروه سنی نشان دهنده تأثیر واریانس تصادفی07در نمرات IQ کودکان سنین مختلف بود،با توجه به آنکه کودکان دیگری با سطح سنی گروه سوم وجود نداشتند که بتوان آنها را با کودکانی که نمره پایینی آورده بودند جایگزین کرد و همچنین حذف کودک از دو گروه دیگر با هدف کاهش میانگین IQ در این گروه تا حدی که IQ در سه گروه در یک سطح تقریبی یکسان قرار گیرند توان آماری را کاهش میداد،عملا این مشکل باقی ماند،البته راسل و همکاران(8991 به نقل از پترسون وسیگل،5991)شواهدی را ارئه میکنند که احتمالا IQ با تئوری ذهن ارتباط ندارد،ولی اضافه میکنند حتی اگر بپذیریم که IQ و عملکرد در تئوری ذهن باهم ارتباط مثبت دارند IQ پایینتر در گروه سنی بالاتر باید تأثیری مخالف بر عملکرد تئوری ذهن داشته باشد و این فرضیه را که سن با عملکرد کودک در تئوری ذهن ارتباط مثبت دارد،ضعیف کند در صورتی که نتایج این پژوهش تا حدی خلاف این موضوع را تایید میکند.
آنها میگویند استفاده از روش داستان سرایی به جای تکلیف باور کاذب نشان میدهد که کودکان ناشنوا قادرند حالات ذهنی را همانگونه که به خود نسبت میدهند به دیگران نیز نسبت دهند و حتی در این زمینه مقدار کمی(اما از نظر آماری معنی دار) نسبت به کودکان شنوای همه سال خود جلوتر هستند،78%کودکان ناشنوا و 08% کودکان شنوا با توجه به رایجترین و اصیلترین تعاریف،در سنین 9 الی 51 سالگی به تئوری ذهن میرسند."