چکیده:
ارﺗﺒﺎطﺟﻤﻠﻪﻫﺎی ﻫﺮ ﻣﺘﻦ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ در درﻳﺎﻓﺖ ﻣﻔﻬﻮمﻧﻬﺎﻳﻲآن ﻧﻘﺶاﺳﺎﺳﻲدارد. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ﺑﺮﺧﻲ از ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی زﺑﺎﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺑﺨﺶ ﻣﻬﻤﻲ از ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺗﺤﻠﻴﻞ اﻳﻦ ارﺗﺒﺎط اﺧﺘﺼﺎصﻣﻲدﻫﻨﺪ. ﻳﻜﻲ از اﻳﻦﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻧﻘﺸﮕﺮای ﻫﺎﻟﻴﺪی اﺳﺖ. وی در اﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪ ارﺗﺒﺎط ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ، ﻟﻔﻈﻲ، ﻧﺤﻮی و ﻣﻨﻄﻘﻲ ﺟﻤﻠﻪﻫﺎی ﻫﺮ ﻣﺘﻦ را ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ اﻧﺴﺠﺎم ﻧﺎﻣﻴﺪه اﺳﺖ. از اﻳﻦ دﻳﺪﮔﺎه اﻧﺴﺠﺎم ﻋﻮاﻣﻠﻲ دارد ﻛﻪ ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از: 1( ارﺟﺎع 2( ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻨﻲ و ﺣﺬف 3( اﻧﺴﺠﺎم واژﮔﺎﻧﻲ 4( رﺑﻂ. ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﮔﺴﺘﺮدﮔﻲ ﻣﻄﻠﺐ، ﻧﮕﺎرﻧﺪﮔﺎن اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺗﻨﻬﺎ711 ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ ﻋﻮاﻣﻞ، ﻳﻌﻨﻲ ارﺟﺎع، ﻣﻲﭘﺮدازﻧﺪ. ارﺟﺎع راﺑﻄﻪای اﺳﺖ ﻛﻪ ﻃﻲ آن ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻳﻜﻲ از ﻃﺮﻓﻴﻦ ارﺟﺎع، ﻳﻌﻨﻲ ﻋﻨﺼﺮ ﭘﻴﺶاﻧﮕﺎر ﺑﺮ اﺳﺎس وﻳﮋﮔﻴﻬﺎی ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ آن ﻋﻨﺼﺮﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻬﺎیادﺑﻲ ﺳﺎل5، ﺷﻤﺎره 91، ﺑﻬﺎر 7831 اﻧﺠﺎم ﻧﻤﻲﺷﻮد، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮای اﻳﻦ ﻣﻨﻈﻮر ﺑﻪ ﻃﺮف دﻳﮕﺮ راﺑﻄﻪ، ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺮﺟﻊ، رﺟﻮع ﻣﻲﺷﻮد. ارﺟﺎع ﺳﻪ ﮔﻮﻧﻪ دارد: ﺷﺨﺼﻲ، اﺷﺎرهای و ﻣﻘﺎﻳﺴﻪای. در اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ اﻧﻮاع ﺷﺨﺼﻲ و اﺷﺎرهای آن ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد. ارﺟﺎع ﺷﺨﺼﻲ ﺑﻪ ﻣﻘﻮﻟﺔ ﺷﺨﺺ ارﺟﺎع ﻣﻲدﻫﺪ. ارﺟﺎع اﺷﺎرهای ﺑﻪ ﻣﺤﻞ و ﻣﻴﺰان ﻧﺰدﻳﻜﻲ ﻳﺎ دوری اﺷﺎره ﻣﻲﻛﻨﺪ. ارﺟﺎع ﺷﺨﺼﻲ در زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﻲ ﺷﺎﻣﻞﺿﻤﺎﻳﺮ ﺷﺨﺼﻲ و اﺧﺘﺼﺎﺻﻲ اﺳﺖ و ارﺟﺎع اﺷﺎرهای ﺷﺎﻣﻞ ﺿﻤﻴﺮ اﺷﺎره و ﻗﻴﺪﻫﺎی اﺷﺎرهای اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
"ذﻛﺮ ﭼﻨﺪ ﻧﻜﺘﻪ در اﻳﻨﺠﺎ ﻻزم ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲرﺳﺪ: در ﻣﻮرد ارﺟﺎع ﺷﺨﺼﻲ: در زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﻲ ﻋﻨﺎوﻳﻦ ﺟﺪاﮔﺎﻧﻪای ﺑـﺮای ﺿـﻤﻴﺮ ﻓـﺎﻋﻠﻲ و ﻣﻔﻌﻮﻟﻲ وﺟﻮد ﻧﺪارد؛ ﺑﻠﻜﻪ اﻳﻦ ﻧﻘﺶ ﺿﻤﻴﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻮﻳﺖ آنرا در ﺟﻤﻠﻪ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﺪ؛ ﻳﻌﻨﻲ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﻨﺎوﻳﻦ ﺿﻤﻴﺮ ﺷﺨﺼﻲ ﻣﻨﻔﺼﻞ و ﻣﺘﺼﻞ ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲرود.
ﺿﻤﺎﻳﺮ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ: ﺳﻪ واژه »ﻫﻢ«، »ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ« و »ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ« ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﻧﻘﺶ ﻣﻔﻌﻮل، ﻣﺘﻤﻢ 231 و ﻣﺘﻤﻢ ﻗﻴﺪی ﻫﻢ ﻣﺮﺟﻊ ﺑﺎ ﻧﻬﺎد ﻳﺎ ﻣﻀﺎفاﻟﻴﻪ آﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲرود، ﺿﻤﻴﺮ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎم دارد )وﺣﻴﺪﻳﺎن ﻛﺎﻣﻴﺎر،4831:ص201(؛ ﻣﺜﺎل: ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻬﺎیادﺑﻲ ﺳﺎل5، ﺷﻤﺎره91، ﺑﻬﺎر 7831 ﺑــﺮادر دو ﺑﻮدﻧــﺪ از ﻳــﻚ ﭘــﺪر ﺷــﻨﻴﺪم ﻛــﻪ در ﻣــﺮزی از ﺑــﺎﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﭘﺴﺮ زان ﻧﺼﻴﺒﻲ ﺑﺪاد ﺑﺮﻓﺖ آن زﻣﻴﻦ را دو ﻗﺴﻤﺖ ﻧﻬﺎد ﺑﻪ ﭘﻴﻜﺎر ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻛـﻴﻦ ﺑﺮﻛـﺸﻨﺪ ﻣﺒﺎدا ﻛـﻪ ﺑـﺮ ﻳﻜـﺪﮔﺮ ﺳـﺮ ﻛـﺸﻨﺪ )ﺳﻌﺪی، ص 012، ب 52 - 92( در اﻳﻦ ﻣﺜﺎل »دو ﺑـﺮادر« در ﻣـﺼﺮاع دوم ﺑﻴـﺖ اول ﻣﺮﺟـﻊ »ﻳﻜـﺪﮔﺮ« در ﺑﻴـﺖ ﺳـﻮم ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ﻣﺜﺎل دﻳﮕﺮ: ﭘﺲ ﺑﺒﺮﻣﺸﺎن ﻧﺨـﺴﺖ از ﻳﻜـﺪﮔﺮ ﺑﺮ ﻧﻴﺎﻳﻢ ﻳﻚ ﺗﻨﻪ ﺑﺎ ﺳـﻪ ﻧﻔـﺮ )ﻣﻮﻟﻮی، ﻣﺜﻨﻮی، ص 562، ب 1712( در اﻳﻦ ﻣﺜﺎل »ﻳﻜﺪﮔﺮ«در ﻣﺼﺮاع اول ﺑﻪ »ﺳﻪ ﻧﻔﺮ«در ﻣﺼﺮاع دوم ارﺟﺎع ﻣﻲدﻫﺪ و ﺑﺎﻋﺚ اﻳﺠﺎد اﻧﺴﺠﺎم در ﻣﺘﻦ ﻣﻲﺷﻮد.
ﻧﻜﺘﻪ دﻳﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ در ﺗﺮﺟﻤﻪ، »«oneﺑﻪ »ﻳﻜﻲ« ﺑﺮﮔﺮدان ﻣﻲﺷﻮد و ﻣﻲداﻧﻴﻢ ﻛﻪ »ﻳﻜﻲ« ﺟﺰء ﺿﻤﺎﻳﺮ ﻣﺒﻬﻢ اﺳﺖ؛ اﻣﺎ ﻫﺎﻟﻴﺪی» «oneرا ﻋﺎﻣﻞ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻨﻲ اﺳﻤﻲ ﻣﻲداﻧﺪ؛ ﻣﺜﺎل ﺑﺮای ﺿﻤﻴﺮ ﻣﺒﻬﻢ: 431 ﺧﻮدﭘﺮﺳﺘﻲ دﮔﺮ و ﻧﻔﺲﭘﺮﺳﺘﻲ دﮔﺮ اﺳﺖ ﻫﺮﻛﺴﻲ را ﻧﺘﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺒﻨﻈﺮ اﺳﺖ )ﺳﻌﺪی، ص 483، ب1( ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﭘﮋوﻫﺸﻬﺎیادﺑﻲ ﺳﺎل5، ﺷﻤﺎره91، ﺑﻬﺎر 7831 در اﻳﻦ ﺑﻴﺖ ﺿﻤﻴﺮ »ﻫﺮﻛﺴﻲ« ﻣﺮﺟﻊ روﺷﻨﻲ در ﻣﺘﻦ ﻧﺪارد و ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴـﻞ ﻣﻮﺟـﺐ اﻳﺠﺎد اﻧﺴﺠﺎم در ﻣﺘﻦ ﻧﻤﻲﺷﻮد."