چکیده:
آینهداری شیوه دادن اطلاعات یا حوادث است؛ آنگونه که سایهای از رویدادهای مهم آینده پیش از حادث شدن، در اثر جلوهگر شده و در خواننده انتظاری را برانگیزد.
یکی از مهمترین مهارتهای فردوسی در پیشبرد داستان، شگرد آینهداری بوده که برای برقراری ارتباط عمیقتر با متن و دانستن این نکته که شاهنامه تنها یک نظم ساده نیست؛ حائزاهمیت است. استاد طوس آگاهانه دست به انتخاب شگردهایی زده که اثرش را در عرصه ادبیات داستانی شاخص میکند.
در این مقاله با توجه به قلّت منابع تلاش شد تا با مطالعه کامل خود متن و تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته بود - اگرچه اندک - مقدمات لازم برای تحلیل و اثبات فرضیه فراهم شود و با مراجعه به کتابخانه و استفاده از روشهای توصیفی تحلیلی این مهم دنبال شده، به انجام رسد.
نتیجه آنکه فردوسی از آینهداری و شاخههای مختلف آن در روند داستان و در اثنای روایت استفاده میکند تا بتواند خواننده را به حدس زدن وادارد و به گمانهزنی پایان قصه تشویق کند. این هنر فردوسی را باید جزء سبک شخصی او دانست و فضای پر رنگ مفهوم آینهداری را باید در جای جای شاهنامه همچنین انواع آینه داری بررسی خواهند شد که عبارتند از : پیش بینی شخصیتهای داستانها، خواب دیدن، نزول سروش غیبی، اخترشناسان و ... .
خلاصه ماشینی:
آینه داری و تفاوت آن با براعت استهلال با تکیه بر شاهنامه فردوسی (ص ٣٩٣ – ٣٧٧ ) 1 سیده مریم (رودابه ) موسوی تاریخ دریافت مقاله : ٢٦/ ٩١/٧ تاریخ پذیرش قطعی : ٩١/١٢/٧ چکیده آینه داری شیوة دادن اطلاعات یا حوادث است ؛ آنگونه که سایه ای از رویدادهای مهـم آینـده پیش از حادث شدن ، در اثر جلوه گر شده و در خواننده انتظاری را برانگیزد.
در این مقاله تلاش شده است تا شگرد آینه داری را در شاهنامه شناسانده این مهم را بـه عنوان سبک شاعری فردوسی معرفی کرده و پاسخی برای پرسشهای مطرح شدة زیر بیابیم : ١.
این امر از ناآگاهی به ساختار داستان نویسی نیست بلکه بر پایة یک هدف و قصد از پیش تعیین شده اجرا می شود به همین دلیل آینه داری را می توان یک نـوع شگرد و هنر بیانی فردوسی دانست و جزء عناصر زیبایی شناسی متن به حساب آورد.
آینـه داری آن جایی است که دانای ایران با حالتی شروع به سخنگویی میکنـد کـه حکایـت از سرنوشـتی نامبارک دارد: ز تیمــــار مژگــــان پــــر از آب کــــرد زدانـــش بروهـــا پـــر از تـــاب کـــرد همـــی گفـــت بـــد روز و بـــد اختـــرم بـــد از دانـــش آیـــد همـــی بـــر ســـرم مـــرا کاشـــکی پـــیش فـــرخ زریـــر زمانـــه فکنـــدی بـــه چنگـــال شـــیر ورا مــن ندیــدی پــر از خــاک و خــون فکنـــده بدانســـان بـــه خـــاک انـــدرون و یا خود بکشتی پــــدر مـــــر مــــرا نگشــتی بــه جاماســپ شـــــوم اختـــــرا (شاهنامه ، دبیرسیاقی ، ٢٥٥٢/١٦٣٦/٣- ٢٥٥٦) آنچه از فضای این ابیات استنباط میشود نزدیکی وقوع حادثه ای نامبـارک اسـت .