چکیده:
اساس نظریهی میل دلوز بر مفهوم ایجابیت و آفرینش استوار است. این نظریه در مقابل نظریهی رایج روانکاوی فروید دربارهی میل است که در آن میلورزی مبتنی بر یک فقدان اولیه و ازلی، یعنی تجربهی اختگی و از دست دادنِ مادر با دخالتِ ممنوعکنندهی پدر، است. دلوز با همکاری گتاری، با پایبندی به درونماندگاری اسپینوزایی، میکوشند تبیینی از میل به دست دهند که در آن دخالت هیچ نیروی بیرونی و متافیزیکیای از نوع ادیپِ فروید منجر به کلیتبخشی ساختار میل و تکراری شدن مصادیق میلورزی نشود. بدین منظور آنها صورتبندی ماشینِ میل را پیش میکشند. وجهِ آفرینشگر و پیشامدمحور عملکرد ماشین میل دلوز در برابر قانونمندی و اجبارِ بنیادین برسازندهی نظریهی میل فروید قرار میگیرد. همچنین درحالیکه سوژهی اصلی و بهنجار در نظریهی میلِ فرویدی هیستریک است، در صورتبندی ماشین میل، فرض بر شیزوفرنیا است. درحالیکه فروید سوژهی شیزوفرن را یک اختلال و انحراف از معیار میداند، دلوز آن را هماهنگترین شکل سوبژکتیویته با سرشت خلاق هستی میانگارد. به زعم دلوز مرکزیتیافتنِ سوژهی هیستریک در نظریهی میل فروید، ناشی از تحمیل الگوی ادیپ است. حال آنکه سوژه موجودیت پیشین ندارد، بلکه نتیجه و باقیماندهی خود میلورزی است.
خلاصه ماشینی:
بـا این حـال در مفصـل بندی نظریه ی ماشین میل دلوز که اساسا در برابر مفهوم قانونمندی فرویدی میل (بر مبنـای عقـده ی ادیـپ ) شکل گرفته است ، بازگشتی ناخواسته به شکل دیگری از قـانون وجـود دارد کـه در تبیـین او از مفهـوم سوژه به عنوان یک مازاد مصرف نشده ی انرژی نهفته اسـت و ایـن واقعیـت حاصـل نظریـه ورزی او را بـا ادعای اولیه اش در تناقض قرار میدهد.
تعریف نیچه از بدن چونان نتیجه ی کنش متقابل نیروهـا (نیچه ، ١٣٩٢: ٤٨٥) و محوریت درون مانایی در فلسـفه ی اسـپینوزا کـه در آن طبیعـت ، علت حلولی همه ی احوال و حالات خویش است (کاپلستون ، ١٣٨٨: ٢٨٠) به دلـوز ایـن امکان را میدهد که چارچوب مفهومیای برای تبیـین میـل بـه دسـت دهـد کـه در آن ماشین میل از طریق میل ورزی، خودش را بدون نیاز به یک نیرو، محرک یا علت بیرونی تولید کند.
ادعای ایـن مقالـه آن اسـت کـه بـرخلاف تلقـی اغلـب دلوزشناسان ، این فیلسوف در نهایت در تدوین نظریه ی ماشین میـل و تبیـین چیسـتی سوژه نمیتواند از سلطه ی قانون به طور کامل رها شود، بلکه برخلاف ادعـای اولیـه ی او، نوعی قانون در قالب یک متافیزیک شدن که جنبه ی جهان شمول آن تا حدی به قـوانین حاکم در علوم تجربی شبیه است ، همچنان برای تضمین سازوکار تولید یا به عبارت بهتر گسترش سوژه در نظریه ی او در کار است .