چکیده:
مقاله حاضر به بررسی سیاست و مواضع دولت ایالات متحده آمریکا در قبال انقلاب
مشروطه ایران میپردازد. دولت آمریکا در قبال مشروطه» سیاست احتیاط و فراتر از آن
بیاعتنایی و کوچکشماری را برگزید. مهمترین دلایل این رویکرد عبارتند از: ۱. تداوم دکترین
مونرو در سیاست خارجی ایالاات متحده که به پرهیز از رو در رویی با کشورهای استعماری
انگلستان و روسیه میانجامید» ۲. هزینه بالای سیاسی و اقتصادی حضور فعالانه آن کشور در
ایران» ۳ فقدان شناخت بسنده از حیات سیاسی, اجتماعی و فرهنگی ایران. این درحالی است
که در تمام سالهای قرن نوزدهم و نیز دهه نخست قرن بیستم که مقارن دوران مشروطه در
ایران بود» علایق و خواستهای واقعیتر سیاسی و اقتصادی آن کشورء بهگونهای غیرمستقیم
و در پوشش فعالیتهای بهاصطلاح بشردوستانه فرهنگی» دینی و آموزشی- بهداشتی توسط
گروههای میسیونری پیگیری میشد.
خلاصه ماشینی:
در شرايطي که نظام مشروطه ايران در ماه هاي مياني دومين سال حيات خود، با مشکل ت سياسي - امنيتي ، اجتماعي و اقتصادي روبه رو شده و در همان حال ، اختل ف هاي مجلس و دربار بيش از پيش آشکار مي شد، جکسون در گزارشي که براي وزارت امور خارجه دولت متبوعش در واشنگتن ارسال کرد، نهضت مشروطه طلبي و آزادي خواهي ايران را به شرح زير به سخره گرفت : »در مورد وضع فعلي ايران ياوه از اين بال تر نيست که از وجود يک روح ملي صحبت به ميان آيد و يا آن که گفته شود ملتي به منظور رفرم دموکراتيک از روي فهم و بصيرت و با حفظ نظم و آرامش قيام کرده و دست به انقل ب عمومي زده است .
برخل ف آن چه اشتهار يافته است ، حمايت باسکرويل از مشروطه ايران و پيوستن او به مشروطه خواهان تبريز (که تحت رهبري ستارخان و باقرخان با طرفداران محمدعلي شاه مي جنگيدند) با مخالفت شديد مقام هاي رسمي دولت آمريکا و نيز هيأت ميسيونري مذهبي آن کشور در ايران روبه رو شد، که تهديد مي کردند اگر در تصميم خود تجديد نظر نکند، تحت تعقيب قضايي قرار گرفته و حتي حقوق شهروندي و تابعيت سياسي آمريکايي او لغو خواهد شد؛ اما اين تهديدها هيچ مورد اعتناي باسکرويل واقع نشد.