چکیده:
یکی از حوزههایی جغرافیایی که در دو دهة اخیر مورد توجه پژوهشگران روابط بینالملل قرار گرفته، حوزة جنوب شرق آسیاست. دلیل اصلی این مسئله به نقش چین و کشورهای این منطقه در اقتصاد جهانی و مسائل استراتژیک و ژئوپلیتیک منطقه بازمیگردد. با توجه به این اقبال عمومی سؤالی که مطرح میشود این است که در ایران موضوعات مربوط به جنوب شرق آسیا تا چه حد مورد توجه و علاقة پژوهشگران و دانشگاهیان رشتة روابط بینالملل و زیرشاخههای آن قرار گرفته است؟ این پژوهشها چه نقاط ضعف و قوتی دارند؟ فرضیة پژوهش این است که دانشگاهیان ایران طی دو دهة اخیر چندان علاقهای به پژوهش در حوزة جنوب شرق آسیا نشان ندادهاند. برای بررسی سؤال و فرضیة مذکور از دو روش کمّی و کیفی استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد حوزة جنوب شرق آسیا به نسبت حوزة خاورمیانه، اروپا و آمریکا کمتر مورد توجه جامعة علمی ایران قرار گرفته و مقالات منتشرشده به لحاظ رویکرد نظری، روش تحقیق، سناریونویسی و پیشبینی آینده ضعف دارند.
One of the geographic areas that has attracted interest of international Academic researchers over the last two decades is the Southeast Asia. The main reason for this is the role of China and South-East Asia countries in the global economy and the strategic and geopolitical importance of the region. Given to this conditions, the question is: How much interest of Iranian scholars and academics in the field of international relations and its subcategories have been addressed to South-East Asia Countries? What are the weaknesses and strengths of these researches? The research hypothesis is that Iranian academics have not shown little interest to the research in South-East Asia in the past two decades. Two quantitative and qualitative methods have been used to evaluate the above question and hypothesis. The findings of the research show that the South-East Asia region Compared to the Middle East, Europe and the Americas has attracted little interest in scientific community and published articles are weak in terms of the theoretical approach, research methodology, scenarios, and prediction of the future.
خلاصه ماشینی:
سؤال اصلي که در اينجـا مطـرح ميشود اين است که با توجه به شرايط مذکور پژوهش هاي استادان ، پژوهشگران و دانـشجويان ايراني تا چه حد به سمت جنوب شرق آسيا سوق پيدا کرده است ؟ اين پـژوهش هـا بـه لحـاظ کيفي چه خصوصياتي دارند؟ مشکلات و موانع احتمالي پيش رو در اين زمينـه چيـست ؟ اگـر قرن بيست ويکم قرن چین و کشورهاي جنوب شرق آسيا باشد، آيا ميزان توجه بـه ايـن حـوزه در ايران کافي و جوابگوي نياز آينده است ؟ فرضيۀ اصلي پژوهش به اين نکتـه اشـاره دارد کـه حوزة جنوب شرق آسيا هنوز نتوانسته جايگاه خود را در مطالعات علمـي و دانـشگاهي ايـران بيابد؛ ازاين رو ايران در آينده براي فهم رفتارهاي چين در عرصۀ سياسـت خـارجي بـا ضـعف داده ها و کمبود کارشناس مواجه خواهد شد.
ايـن امـر موجب ساماندهي مقاله در دو بخش آماري و تحليلي شده اسـت ، بـه نحـوي کـه پـس از بيـان پي ۀنيش پژوهش و سنت هاي پژوهشي در روابط ب ن ي الملل ابتدا جايگاه مطالعات و پژوهش هـاي جنوب شرق آسيا در مجلات تخصصي حوزة روابط ب ن ي الملل ارزيابي شده ، آنگاه با توجـه بـه پي بردن به ضعيف بودن نتايج در اين خصوص به تحليل وضـعيت پـيش آمـده پرداختـه شـده است .
ساير تحقيقات مرتبط با موضوع پيش رو عبارت بودند از: مقالۀ «ارزيابي ميزان کاربست روش سناريونويسي در پژوهش هاي روابط ب ن ي الملل در ايران » نوشتۀ علياشرف نظري ، فاطمه محروق و امير عباسي خوشکار کـه بـه بررسـي آينـده شناسـي ، روش شناسي و محتوا شناسـي مقـالات پژوهـشي توليدشـده در دورة زمـاني ١٣٩٢-١٣٨٨ بـا استفاده از رويکرد تحليل روند پرداخته است (نظري و همکاران ، ١٣٩٣).